وقتی افکارم پریشانِ نیاز به یه حواسپرتی دارم
نمی تونم برا دور کردن افکار پریشانم رو حرفها و احساسات تو تمرکز کنم، بهم نزدیک میشی بخیالت از افکارم دورم کنی. افکار بیرحمتر از اینه ک تو فک کنی اجازه میدن جمعشون کنم به سمت تو!
میخوام پرت و پلاشون کنم هرکدومو به یه نقطه
اونقدر ادامه میدم تا هوای ابری افکارم صاف و افتابی بشه
اون زمان میرم سمت نوشتن
اگرچه گاهی یه مطلب سنگین فلسفی میاد تو ذهنم که یجور دیگه دهنم صاف میشه تا بنویسمش 🥲
ولی بازم خوبه رهایی
នអᥱሃÐᥑ
اما " تو" هیچوقت تنهام نزار
នអᥱሃÐᥑ
خاستم بگم
این لحظات بگو بخند( واقعی نیست/ در جهت پراکندن افکار مزاحمن/ بازی میخورن احمقها و سپس با یه چند خط نوشته نظم میگیرن و دود میشن به سمت کائنات/ و خالاص)
شهریار
خیلی زیبا