میدونی یک آن چی اومد جلو چِشام ...
اون موقعی کِ تراشِ های چوب رفتِ بود توو دستِت ...
دو سِ شبیِ زیاد میای جلو چِشام ...
انشاالله کِ خیرِ جانِ دل ...
شُدِ اینکِ وقتی میام کلیک ، از تُ مینویسم ...
بذار آهنگی کِ دوست داشتی رُ بذارم ( البت واس تُ محلی ُ قدیمیش بود ) ...
( آرمانَم _ اردبیل ) ...
...

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.