رنج فهمیدن به من آموخت فهمیدن خطاست
روز و شب دائم سوال از خویش پرسیدن خطاستمثل مردم بی تفاوت باش و چشمت را ببند
ساده دل! در سرزمین کورها دیدن خطاستتا که می‌رنجیم اَنگِ زود رنجی میزنند
زود رنجاندن روا و زود رنجیدن خطاستگاه گاهی پیک های لطف را باید شمرد
بی حساب از باده‌ی احساس بخشیدن خطاستمثل باران بودم و این روزها فهمیده ام
روی خاک خشک و بی محصول باریدن خطاستگاه تلخی ها به لطف صبر شیرین میشود
میوه های کال را از شاخه ها چیدن خطاست مهدی_جوینی

پسند

بازنشر