تنت بوی اسب می دهد
اسبی که تنهاست
و خیلی پیشتر از این ها
باید رفته باشد
می گویی آدم برفی نه زن است نه مرد
نه می آید
نه می رود
فقط
از آب بودنش بیرون می آید و
به آب بودنش بر می گردد
به ربط آدم برفی به تو فکر می کنم
به رفتن تو که بر می گردد
و می دانم همین لیوان
که از شیر آب بیرون آمد
همان آدم برفی ست
می دانم زنی که در خیابان می دود
ادامه ی اسبی ست
که روزی تنش را پیش من جا گذاشته بود
می دانم و
می گذارم این بو
که شیهه می کشد در اتاق
به آشپزخانه برود
برگردد به یخچال
به لوله های آب
یا به اتاق خواب
خودش را بمالد به تخت
به ملحفه ها
به لباس ها
به چیزهای دیگری
که روزی آن ها را
ترک می کند .
"امیررضاسیدحسینی"