پشت این دیوار، کتیبه‌ای می‌تراشند
می‌شنوی؟
میان دو لحظه پوچ ، در آمد و رفتم
انگار دری به سردی خاک باز کردم:
گورستان به زندگی‌ام تابید
بازی‌های کودکی‌ام
روی این سنگ‌های سیاه پلاسیدند
سنگ‌ها را می‌شنوم: ابدیت غم
کنار قبر، انتظار چه بیهوده است...

دیدگاه غیرفعال شده است.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.