از نرگسِ انبوهِ نگاهش
بوی آرامش می‌تراوید،
آغوشش لبریز بود
از عصاره‌ی عشق
وَ تبسّمِ شکفته‌اَش
خبر از شفای ابدی می‌داد.
.
خود هیچ نمی‌گفت ، امّا؛
امان از گُل‌های دهن‌لَق!!!
یکی از آن‌ها بود ، او
از تیره‌ی گیاهانِ دارویی!

دیدگاه غیرفعال شده است.

پسند

بازنشر