می گویند میروی با آخرین باران زبانم لال
می گویند از دلم دل میکنی آسان زبانم لال
من گاهی با خودم در خلوتم آهسته می گویم
مبادا رایت باشد حرف اینو آن زبانم لال
میترسم از این راه از درد بی درمان
تو میروی یک روز با آخرین باران
در خواب خود دیدم این لحظه را صد بار
رفتی و باران زد در آخرین دیدار
اگر رفتی و ماندم در دل طوفان خلاصم کن
بدور از گریه ها و چشم این و آن خلاصم کن
پس از تو زندگی جایی برای من نخواهد داشت

لینک
کسری زاهدی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر