حضرت
#یار اجازه ست دچارت بشوم
دوست دارم همه ی دار و ندارت بشوم
آمدم گرد غم از صورت ماهت ببرم
سحرِ روشنِ بعد از شب تارت بشوم
بعد تنهاییِ یک عمر زمستانِ سیاه
رویش
#عشق شوم،فصل بهارت بشوم
حضرت جاذبه مجذوب حیائت شده ام
تو چه کردی که چنین
#محو وقارت بشوم
وارث
#دلبری از لیلی و شیرین شده ای
به فدای خودت و ایل و تبارت بشوم
#صید دل می کنی و کار خودت را بلدی
زن عاشق کش صیاد، شکارت بشوم
بغلم کشور امنی ست
#بیا فتحش کن
سفت و محکم بغلم کن که حصارت بشوم
از نگاه
#تو غزل، عشق، حیا می بارد
ای به قربان تو و مهره ی مارت بشوم
آس دل دارم و دستم پر حکم
#عشق است
وقت آن است که پیروزِ قمارت بشوم
آسمان دلت انگار که ابری شده است
روشنای دل من
#ماه مدارت بشوم
کاش یک روز بیاید که تو بی تاب شوی
#هوس من کنی و میل و ویارت بشوم
شانه ی امن پس از گریه ی تلخت باشم
صبر و آرامش و سامان و قرارت بشوم
وقت خوابیدن تو
#شعر بخوانم با عشق
صحنه ی آخر چشمان خمارت بشوم
دلِ من پیشکشِ نازِ نگاهت
#ملکه
می شود
#شاهِ دلت باشم و یارت بشوم ...
#رقص_واژه_ها ♡