مهمان امام حسین

شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکردند: در روزهاے اوایل هیئت، مایل بودم تمام کارهاے مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحے مے کردم، چاے مے دادم و اغلب کارهاے دیگر.
شبے مشغول دادن چاے به عزاداران بودم که دیدم جوانے که اصلا ظاهر مناسبے نداشت وارد مجلس شد و گوشه اے نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلے نامناسب بود.
به همه چاے تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابے نازڪ شبیه جوراب هاے زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینے چاے را مقابلش گرفتم، یکے از استکان ها برگشت و چاے روے پایم ریخت و سوخت. از این سوختگے زخمے در پایم بوجود آمد که خیلے طول کشید تا خوب شود، براے خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمے شود.
شبے به من گفتند: شیخ! آن جوانے که با عصبانیت چاے به او تعارف کردے ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتارے را با او مرتکب میشدی.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر