شب که می شود ؛
تمامِ جهان می خوابند ...
من می مانم و سکوتی که درد می کند ...
من می مانم و اتوبانهایی
که بی هدف می تازند ..شب که میشود
تنهایی ام را در آغوش می کشم ...
چشمانم را می بندم
و به اسرارِ کهکشان می اندیشم ...
میانِ این بیداریِ عمیق ؛
حتی صدایِ نفس هایِ خدا را می توان شنید ...ومن چ دیوانه وار..
این تنهاییِ فیلسوفانه رادوست دارم..
امید کرم زاده
سایه
سایه
چرا متنی که گذاشتم درباره شبه؟
اشتباه شد
هیشکی هم خدارو شکر متوجه نشد
ســانــدرا
چرا متنی که گذاشتم درباره شبه؟
اشتباه شد
هیشکی هم خدارو شکر متوجه نشد
چون خِل بوومه ( از زبون خودت نوشتم )
سایه
تازه متنش هم دقیقا متن دیروزه
خل عمته
سایه
البته دوروز پیش
تو چرا نیستی و کم پیدایی؟ زنده ای؟
ســانــدرا
البته دوروز پیش
تو چرا نیستی و کم پیدایی؟ زنده ای؟
سَرَم درده ، گرفتار بودم کلا
سایه
قرص مسکن اختراع نشده اونورا؟
بعد از اذون میزنگم
ســانــدرا
قرص مسکن اختراع نشده اونورا؟
بعد از اذون میزنگم
مگه مَسکنم قرص داره یعنی قرصشو میخری میری تو خونه
ســانــدرا
چرا مسائل شخصی رو زیر پست مینویسی
بیا خَصوصی
سایه
شخصی چیزی نگفتم
ســانــدرا
قرص مسکن اختراع نشده اونورا؟
بعد از اذون میزنگم
منظورم ایناس که به پست ربط نداره دیگه