خواهر زاده ام ابله مرغون گرفته .یه چندتا چیز میز گرفتم رفتم دیدنش.اولش بلند بلند بهش خندیدم و مسخره اش کردم یه ساعتم باهاش بازی کردم امدم خونه.
صورتش مثل خورشید شده بود مستقیم نمیشد بهش نگاه کنی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.