تویی جواب عشقم
دردا به هدر دادیم این عمر جوانی را
ما خوش ندانستیم آن ذات گرامی را

نه غزل برای گفتن نه تاب سخن داریم
نه صدای گریه مانده به هوای آن بباربم

در میان گله گرگی شده مهمان سگ ها
تو چرا نمی رقصی هم پای مترسک ها

ای که با وجود داغت رقص تو تماشایی
بکش عاشق کس امشب خون ست و زیبایی

آمد آن طبیب دردم از لبش شد تر لبانم
فواره از دلم زد شعر از هو شد کلام ام

ای گرمی آغوشت از هر آفتابی خوش تر
تویی برای عشقم از هر جوابی خوش تر

پسند

بازنشر