باید از فاصله ها بین دو دل پُل بزنم
پلی از همـدلی و عشق و تعامُل بـزنم
تک و تنها بـروم تـا وسط جنگل سبز
کلبه ای رو به خــدا بـا پَرِ سنبُل بزنم
روی چشمان در و روی تن پنجـره ها
پــرده ی ململی از جنس تساهُل بزنم
هر زمان باد صبا بگـذرد از پنجـره ها
بــوسه ای روی تـن ناز گِلایـول بـزنم