می دونی زندگی ما آدما خیلی پیچیده تر از این حرفاست
یه وقتایی یه گره های کوری داره...سخت!
وقتی از دور، از چند سال بعد
نگاه می کنی به الانت می بینی این شبا بیخود دست و پا زدی
می بینی الکی هی لای عکسا دنبال یه خاطره می گشتی که شبای تاریکت رو قشنگ کنه
این حسا که گاهی شب و بی وقت خرخر َتو می چسبن
این حسا اونقدرام قوی نیستند
ما خواستیم که قویشون کنیم
ما خواستیم بهشون پروبال بدیم
این حسا رد میشن، آدما رد میشن
تهش تو می مونی و یه زندگی که معلوم نیست تا اون موقع چقدر به رویاهات نزدیکش کردی
این شبا که مغزت و دلت باهم کلنجار میرن و تورو دیوونه می کنن
این شبا می تونن پر بشن از رویاهات
پر از ستاره های جادویی که تمام زخمای دلتو خوب می کنن...
این شبا می تونن انقدر تلخ نباشن
اگه ما بخوایم...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر