وسط داد و بیداد و دعوا یهو گفت :  منم 
حواسم نبود اصلا بپرسم یعنی چی منم ؟!
منم چی ؟! فحشه ؟! بد و بیراهه ؟!
چیه این منم ؟!
اما وقتی یه بار دیگه گفت منم
دیگه سکوت نکرد
داد زد : منم، منم
اینی که داری باهاش میجنگی منم!
دشمن نیست ، غریبه نیست
رهگذر کوچه خیابونم نیست، منم!
نه شمشیر دستمه، نه سنگر گرفتم جلوت
نه قراره باهات بجنگم
ببین دستام بالاست، تسلیمم
نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم
فقط به حرمت عشقی
که گاهی تو از یاد میبریش
یه وقتایی اگه سکوت میکنم در برابرت
برای این نیست که حرفی برای گفتن ندارم
یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم
فقط برای اینه که حالیمه
قرار نیست خراب کنیم چیزیو!
اگه بحثی هم هست برای بهتر شد نمونه
یادم نمیره اینی که جلوم وایساده « تویی »
ولی تو انگار یادت میره
اینی که داری زخم رو زخمش میزنی « منم »!

پسند

بازنشر