اقتباس از مجموعه خاص اشعار و متون بدون نقطه تالیف حقیر

موسم وصل اگر سهم دل ما گردد
دردهای دل آواره مُداوا گردد

سَرِ هر کوی و محلّه همه را سور دهم
گرهٔ کور دل مُردهٔ ما وا گردد

سَرورم می رسد و راه رَود رویِ سَرَم
طالع آدمِ ما همدم حوّا گردد

در هوای دمِ دلدار گدا گردم و او
حاکم دادگر روح و دل ما گردد

سَردیِ دوریِ دلدار همی گردد طی
گرمیِ وَصلِ دل و موسم سودا گردد

می رسد اُسوهٔ احساس و اُسطورهٔ مهر
کلِّ اَسرارِ مگو حلّ مُعمّا گردد

می دهم هر دَمِ عُمرم که رِسد گاهِ وصال
کام ما کام روایِ طعمِ حلوا گردد

در حصارِ مَهِ رویِ وی اگر گردم حَصر
طالعم در همهٔ عمر در آوا گردد

وصل او آمده در طالع ما ، در حالی
که دو صد مُدّعی آمادهٔ دعوا گردد

بابک حادثه

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.