ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست
با درد او بساز که درمان پدید نیست
حد تو صبرکردن و خونخوردن است و بس
زیرا که حد وادی هجران پدید نیست
در زیر خاک چون دگران ناپدید شو
این است چارۀ تو، چو جانان پدید نیست
ای دل یقین شناس که یک ذره سر عشق
در ضیق کفر و وسعت ایمان پدید نیست
/
( عطار نیشابوری )
/
تبسم
زیبا
✔ علـ بابا ـــی
... !/+