تورا گاهی شبی در خواب می بینم
پُر از احساس دوست داشتن
نوازش میکنم اندام زیبایت
وچون پیچک بر اندام تو می‌پیچم...
وچون باران ز ابر لب
هزاران بوسه بر اندام زیبای تو می‌بارم...
بروی سینه گرمت سرمی نهم آرام
وتو سرمست از خواهش
مرا در حلقه ی آغوش می‌گیری...
ومن محو نگاه پر خُمارت می‌شوم زیبا...
سپس آرام میگویی
بیا تا قلّه‌های عشق با من باش...
ومن از خواهشی سرشار
حریصانه تورا در آغوش می فشارم
و کام عشق از لعل لبت می‌گیرم...
آنگاه آهنگ نفسهایت مرا در التهاب خویش می‌سوزاند
وه که چه خواب دلنشینی با خیالت میروم گاهی...
ولبریز شوق با تو بودن می شوم
آنگاه که لبالب میشوم باتو
و دزدانه انگشت می سایم
بر حریرنازک وزیبای اندامت ...√

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.