ما از غمت ای یار، نوشتیم و نوشتیم
از حسرت دیدار، نوشتیم و نوشتیم
“اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد”
بی دوست به ناچار، نوشتیم و نوشتیم
از شعله ی عشقت من و این کِلک شکسته
در آتش و تب دار، نوشتیم و نوشتیم
تا تنگ نگردد دلمان، نام قشنگت
بر هر در و دیوار، نوشتیم و نوشتیم
“ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم”
در کوچه و بازار، نوشتیم و نوشتیم
ما قصه ی خندیدن تو با رقبا را
با دیده ی خونبار، نوشتیم و نوشتیم
صدبار جفا کردی و نادیده گرفتم
از فرط غم این بار، نوشتیم و نوشتیم
راضی که نمی شد دل دیوانه و لجباز
باخواهش و اصرار، نوشتیم و نوشتیم
هی من بنویس و بنویس، اشک کند پاک
این قافیه صدبار، نوشتیم و نوشتیم
“من به خال لبت ای دوست گرفتار…”
حتی به سرِدار، نوشتیم و نوشتیم
روزی که بریدی ز من خسته به پایت
یک روزه ی شک دار، نوشتیم و نوشتیم
شب ها همه در خواب، من و این دل تنها
درفکر تو بیدار، نوشتیم و نوشتیم
برسنگ مزارم بنویسید: نوشتیم
ازعشق تو بسیار، نوشتیم و نوشتیم

شاعر سیدعلی علوی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.