چی وصلم می‌کند به زیستن؟ صدای چرخ خیاطی مادر، وقتی عینکش را جابجا می‌کند و خیره مانده به سوزن ظریفِ در حال عبور و با یک دستش پارچه را نگه داشته و با دست دیگرش چرخ را می‌چرخاند.
چی وصلم می‌کند به زیستن؟ صدای قُل‌قل سماوری که گه‌گاه در خانه می‌پیچد و گنجشکی که پر به شیشه می‌ساید و بارانی که قطره قطره به زمین می‌کوبد.
چی وصلم می‌کند به زیستن؟ آدم‌هایی  که دوستشان دارم و حضورشان حال جهان مرا بهتر می‌کند.
چی وصلم می‌کند به زیستن؟ اینکه هنوز می‌بینم و می‌خوانم و می‌شنوم و نفس می‌کشم و امید هست.
هنوز هم امید هست و من باور دارم که همه چیز درست خواهد شد...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر