ان روُزها کهِ دَر تعفن لاشه ها پَر پَر میشُدم دیوانه وار میسوُختَم...
  با سِفتی سَنگی زیر سَرم ارامِش میطَلبیدَم ...

سَر درگُم بُلند شُدم و نَعره زَنان بهِ اغوُش مَرگ رَفتم...×~

 

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.