آیهان (کلبه آرامش)

اجازه دهید قضاوتتان کنند ؛ اجازه دهید اشتباه در موردتان فکر کنند ب.. بیشتر

آیهان (کلبه آرامش)
۵,۱۲۳ پست
۱۳۶ دنبال‌کننده
۷,۱۹۸ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۱/۰۳/۰۱
فوق ليسانس
ايران، آذربايجان شرقي

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
کلا اخر...
مشاهده ۳۲ دیدگاه ارسالی ...
دیر یا زود این عذاب ای جان به پایان می‌رسد
شاد باش! این رنج بی پایان به پایان می‌رسد

گرچه گاهی تندبادی شاخه‌ای را هم شکست
سرو می‌ماند ولی توفان به پایان می‌رسد

زندگی بر مردم آزادهٔ بی آرزو
سخت می‌گیرد ولی آسان به پایان می‌رسد

داستان شمع با آتش روایت شد ولی
عاقبت با دیدۂ گریان به پایان می‌رسد

سیل آه خلق سد ظلم را خواهد شکست
قصه تاریخ بی‌سلطان به پایان می‌رسد
بازنشر کرده است.
خسته از غوغای شهرم، می‌روم تنها شوم
پیله‌ای در خود بسازم، فارغ از دنیا شوم

در درونم نعره‌هایی خفته اما ساکتم
کس ندارد طاقتش هم صحبت صحرا شوم

می‌روم از کوچه‌ها با خاطراتی آشنا
در افق گم می‌شوم شاید شبی پیدا شوم

ابر دلگیرم ولی رویای باران در سرم
از خدا خواهم که روزی برکه‌ای زیبا شوم

نه! نباید برکه‌ای باشم بخشکم عاقبت
آن قَدَر باید ببارم تا خودم دریا شوم
به غیر از عشق،
دوستی و
زیبایی‌های هنر،
چیز قابل توجه دیگری نمی‌بینم
که بتواند به زندگی معنا بدهد
ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم

تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم
《ڪـافی نبود و نیست
هزاران هزار سال، تا بازڪَـو ڪـند
آن لحظه‌ے ڪَـریخته‌ے جاودانه را :
آن لحظه را ڪـه تنڪَـ در آغوشم آمدی
آن لحظه را ڪـه تنڪَ در آغوشت آمدم...》
کاش میدانستی
میفهمیدی...
برای داشتنت
دلی را به دریا زدم که ....
از آب واهمه داشت.....
می بخشم کسانی را که هر چه خواستند

با من ،
با دلم ،
با احساسم کردند
و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امشب به پایان خودم نزدیکم ،
پروردگارا !!!
به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم

برای کسانی که دلم را شکستند ....!
ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ…! ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ”ﻗﺤﻄﻲ ﻋﺎﻃﻔﻪ”ﻫﺎﺳﺖ
یه زمانی بزرگترین دغدغه زندگیم این بود بتونم دوچرخه دنده ای بخورم نه 28چینی
الان شاسی بلند دارم و نمیدونم کی بتونم بوگاتی سوار شم....
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
سلامتی اونایی که..:
حالشون خوب نیست
ولی میخندن که حال بقیه خراب نشه
سلامتی اونایی که
بی رحمی روزگار بی رحمشون نکرد..
از اینکه پستام رو توجه ندارین
ممنونم...!!!
چقدر دلم میخواد خوب باشم
اما نمیشه
نه اینکه با خودم لجم نه
دنیا دیگه بر وفق مراد نیست...
چقدر این روزا جای خالی اونایی رو که رفتن حس میکنیم...
دیروز یه 10هزار تومنی دادم پسرم
گفتم :برو یک کیک و یدونه آبمیوه بخر نوش جان کن
یه نگاهی به پول کرد و گفت:پدرم.دوران غار نشینی در ایران خیلی وقته تموم شده
نمیخاستم روزام تکراری باشن
اما وضعیت بد اقتصادی و بی ثباتی باعث شد تا هرروز رو تکراری زندگی کنم
مثلا صبح پاشم..تا شب کار کنم و شب بخوابم و باز....