Big things have small beginnings
چیزهای بزرگ، شروع کوچکی دارند
Your character is formed by the challenges you face and overcome
شخصیت شما با چالشهایی که با آن روبرو هستید و بر آنها غلبه میکنید شکل میگیرد
Make peace with your broken pieces
با تیکه های شکسته خودت صلح کن
You can regret a lot of things but you’ll never regret being kind
تو میتونی برای خیلی از چیزها پشیمون باشی اما هرگز از مهربونی پشیمون نخواهی شد
از زخمهایی که زندگی
بر تنت خراش میاندازد شکایت نکن
بعضی زخمها را باید درمان کنی
تا بتونی به راهت ادامه بدی!
ولی ….
بعضی زخمها باید باقی بمونه
تا هیچ وقت راهت رو گم نکنی
عصر عصر تنهاییست
نگاه که کنی میبینی همه ترجیح میدهند صندلی جلوی تاکسی بنشینند…
همه تلاش میکنند آهنگهاشان را تنهایی گوش بدهند… هیچکس دوستی را برای همیشهاش نگاه نمیدارد، چون اینجور چیزها تاریخ مصرفشان گذشته…
وسیلههای آشپزخانه نیازی به مادر ندارند و دوربینهای عکاسی نیازمند کسی نیست که بتواند بگوید: سه، دو، یک…
خودت نگاه کن میبینی، سلفیها و مونوپادها چقدر خوب تنهایی را حفاظت میکنند تا مجبور نشوی از رهگذری در پارک خواهش کنی پرتره زیبایی از دوستیهایتان رسم کند و مجبور نشوی لبخندی از اجبار تحویلش بدهی….
چون نه دوستی هست نه رهگذری٬ همه رهگذرها درحال چک کردن پیام هستند…
هرکدام از سرنشینان تاکسی آهنگی را به تنهایی گوش میدهند…
اگر خدایی ناکرده روزی از اجبار سوالی از کسی پرسیدی حتما بابت خدشهدار شدن حریم وسیع تنهاییاش مفصل عذر بخواه…
یادت باشد که آن چند نفری را که هنوز دوروبرت هستند نپرانی
بعضیا رو نباید تحویل می گرفتیم
ولی گرفتیم…
به بعضیا نباید رو میدادیم..
ولی دادیم …
با بعضیا نباید حرف می زدیم…
که زدیم
این از سخاوت ماست نه حماقت
واسه هرکسی باید به اندازه لیاقات اش مرام خرج کرد
ولی حیف ما خیلی ولخرجیم
توکل چه کلمه زیباییست…
اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد
تنها خداوند است که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند
فقط بخواهیم و آرزو کنیم، اما پیشاپیش شاد باشیم
ایمان داشته باشیم که رویاهایمان همچون بارانی در حال فروریختن هستند
چرا که خداوند نه به قدر رویاهایمان بلکه به اندازه ایمان و اطمینان ما انسانهاست، که میبخشد…
شکستها و نگرانیهایت را رها کن
خاطراتت را
نمیگویم دور بریز، اما قابشان نکن به دیوار دلت…
در جاده زندگی
نگاهت که به عقب باشد
زمین میخوری…
زخم بر میداری…
و درد میکشی…
نه از بیمهری کسی دلگیر شو …
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…
به خاطر آنچه که از تو گرفته شده
دلسرد مباش.
تو چه میدانی؟
شاید روزی… ساعتی… آرزوی نداشتنش را میکردی…
تنها اعتماد کن و خود را به او بسپار …
هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعتها
بر عکس نفس بکشد …
در آینده لبخند بزن…
این همان جایی است که باید باشی!
هیج کس تو نخواهد شد
آرامش سهم توست
بهترین آرایش ها در زندگی
حقیقت برای لب ها
بخشش برای چشم ها
نیکوکاری برای دست ها
لبخند برای صورت
عشق برای قلب
دوش خیالِ مستِ تو
آمد و جام بر کَفَش
گفتم: مِی نمیخورم
گفت: مکُن زیان کنی…
درِ مِيخانه بِبَستند ، خدایا مَپَسند؛
که درِ خانه ی تزویر و ریا بگشایند…
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند