یه دونه مجسمه ی خروس داریم واسه اینکه تنها نباشه مامانم رفته واسش یه مجسمه ی مرغ خریده
حالا وقتی من به مامانم میگم زن میخام کانالو تغییر میده
مامان ها یه رسمی دارن که هرچند وقت یه بار باید بگن: خدا یه بچه بهت بده عین خودت.
بعدم شاکی شی میگن من که نگفتم تو بَدی، فقط خواستم یه بچه عین خودت داشته باشی
به همین برکت اگه غیراز این باشه
از لحاظ روحی دوست دارم برگردم به اون دوران که مامان بزرگم میومد خونمون و کفششو قایم میکردیم که نره
مگو نشستن ما در سکوت بیثمر است
همین که خلوت خود را شکستهای هنر است
کسی به غربت من از تو آشناتر نیست
ولی شناختم از تو هنوز مختصر است
مرا به محکمه عقل میبری ، اما
هنوز در دل ما حکم عشق معتبر است
به حرف هیچکسی اعتنا مکن جز عشق
که سرنوشت من و تو به دست یک نفر است
همیشه فرصت عاشق شدن مهیا نیست
مرا به حرف بیاور که مرگ پشت در است
كاش قد دوست داشتنم بودم
آنقدر كه باران مى گفتى ، مى باريدم
سردت بود مى پوشاندم و
گرمت كه مى شد
ابرى
سايه بر سرت مى شدم
آنقدر كه دستم به ماه مى رسيد
خواب كه مى گفتى
شب مى كردم
و به آفتاب
كه هر وقت كه مى خواستى
صدايش مى كردم و
پنجره ات را روز مى كردم
كاش قد دوست داشتنم بودم
آن قدر كه صدايم مى كردى
دستم را دراز مى كردم
دستت را دراز مى كردى
آن قدر كه دوستم داشتى
مرا به نام كوچكم
صدا مى كردى
یه دفعه از خونه همسایه مون دود بلند شد وحشتناک ماهم ترسیدیم گفتیم شاید خودشون متوجه نشدن بریم خبر بدیم😱😬
خلاصه رفتیم در زدیم و گفتیم بوی دود میاد و اینا...
اونا هم تشکر کردن😐
بعدش ظهر سر ناهار یه ظرف جوجه کباب برامون آوردن🙈🙈😓
بنده خداها تو رودرواسی گیر کردن😬😓
ماهم دیگه دود میبینیم میگیم ایشالله کبابه😅😁
shamim
مهران