کافه کتاب

عزیزِ خواستنیِ کوچولوی من سلام

نازنینم نبض زندگی منو حرکتای مداوم تو تنظیم میکنه من با این نبض خو گرفته ام با لمس گاه به گاه بودنِ تو همیشه باش ! خوب و سالم باش تا زندگی زیباترین موسیقی اش را در متن زندگی ام بنوازد
امروز یهویی یاد اولین شبی افتادم که از وجودت باخبر شدم ، عین یه فیلم همه صحنه ها تند تند از جلوی چشمام رد شدن برگشتن عقب  وقتی که اون خطها سری پررنگ شد

اون
لحظه که فهمیدم هستی چه حالی داشتم خنده و گریه توام بود

باورم نمیشد تاصبح نتونستم بخوابم اخی چه شبی بود

الان که بهش فکر میکنم

چند وقتیه فهمیدم سالمیو گل پسری

شبی
که برای اولین بار تو دل مامانی تکون خوردیو نصف شب بیدارش کردی بعدشم هرچی نازت
کردم و خواهش کردم یه بار دیگه ناز کردی و یه گوشه نشستی

 تهوع امون مامانیو بریده  ولی من خوشحالم که یه علامتی یادم میاره که تو هستی

چه ذوقی میکنم وقتی که صدات میکنم و تو با تکونات جوابمو میدی

از
الانم دارم لحظه تولدتو تو ذهنم مجسم میکنم

تا لحظه ای که بیایی تو بغلمو
من لمست کنم بوت کنم

بوست کنم

و خدارو باز هم و بازهم وبازهم شکر کنم


#منتظرتم-بابایی

امان از دست این ذهن پریشان

#عاشقتم-بابایی

یدونه پسر دارم من قند عسل دارم من شاخه نباتو نقل تر بغل بغل دارم من

یدونه پسر دارم من کاکل بسر دارم من ی روز عصای دستمه خودم خبر دارم من

گلاب توو گلاب پاش خدا مواظبش باش سپردمش دست خودت همیشه حافظش باش

ایشالله که دوماد بشه هر چی دلش میخواد بشه آدم نگاهش میکنه دلش حسابی شاد میشه

پسر که توی خونست غصه و غم نداری دنیا توو دستای تویه هیچ چیزی کم نداری

پسر که توی خونست خونه پر از امیده خدا به هر کسی که شازده پسر نمیده

توی روز سختی هیشکی پسر نمیشه خستگی جز با خنده ی پسر بدر نمیشه

چشمو چراغ بابا مرد کوچیک مادر هیشکی نمیشه با ی تار موی تو برابر