بارانی ها

چقدر زیباست ساده و روان باشی مثل بارون بیشتر

بارانی ها
۸۶۶ پست
۳۴ مشترک
۲۲ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۹۲
مبنای تعداد هوادار رتبه ۶۵
مبنای تعداد ارسال رتبه ۵۲

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.


دنگ دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز

مسلمانان گرفتار دلستم

ضعیف‌المال و بیمار دلستم

نبود اینقدر فایز بی‌بصیرت

کنون عاجز در کار دلستم


دلا تا چند در آزارم از تـو

گهی نالان، گهی بیمارم از تـو

تـو فایز در جهان بدنام کردی

برو اي دل کـه مـن بیزارم از تـو


دو گیسو رابه دوش انداختی تـو

ز ملک دل دو لشکر ساختی تـو

بـه استمداد چشم و زلف و رخسار

بـه یکدم کار فایز ساختی تـو


نمیبینم ز مردم آشنایی

نمی آید ز کس بوی وفایی

مده فایز بـه وصل گلرخان دل

کـه آخر می‌کشندت از جدایی


دو گیسو رابه دوش انداختی تـو

ز ملک دل دو لشکر ساختی تـو

بـه استمداد چشم و زلف و رخسار

بـه یکدم کار فایز ساختی تـو


عزیزون از غم و درد جدایی

بـه چشمونم نمانده روشنایی

گرفتارم بدام غربت و درد

نه یار و همدمی نه آشنائیی


دلی دیرم چو مرغ پا شکسته

چو کشتی بر لب دریا نشسته

تـو گویی طاهرا چون تار بنواز

صدا چون می دهد تار گسسته


غمم بیحد و دردم بی عدد

فغان کاین درد مو درمان نداره

خداوندا ندونه ناصح مو

کـه فریاد دلم بی‌اختیاره


دلی دیرم کـه بهبودش نمی‌بو

سخنها میکرم سودش نمی‌بو

ببادش می‌دهم نش میبرد باد

در آتش می‌نهم دودش نمی‌بو


سری دارم کـه سامانش نمی‌بو

غمی دارم کـه پایانش نمی‌بو

اگر باور نداری سوی مـن آی

بوین دردی کـه درمانش نمی‌بو


خوش آن ساعت کـه یار از در آیو

شو هجران و روز غم سر آیو

زدل بیرون کنم جانرا بصد شوق

همی واجم کـه جایش دلبر آیو


مو آن آزرده بی خانمانم

مو آن محنت نصیب سخت جانم

مو آن سرگشته خارم در بیابون

کـه هر بادی وزد پیشش دوانم


غم عشقت بیابان پرورم کرد

فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد

بمو واجی صبوری کن صبوری

صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد


خوشا آنانکه سودای ته دیرند

کـه سر پیوسته در پای ته دیرند

بدل دیرم تمنای کسانی

کـه اندر دل تمنای ته دیرند