بارانی ها

چقدر زیباست ساده و روان باشی مثل بارون بیشتر

بارانی ها
۸۶۶ پست
۳۴ مشترک
۲۲ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۹۲
مبنای تعداد هوادار رتبه ۶۶
مبنای تعداد ارسال رتبه ۵۲

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.

دلتنگی
نمی آید تا آبادت کند
می آید تا ویران تر کند
نمی آید تا آتش عشقت را خاموش کند
می آید تا آتشت را شعله ور تر کند
نمی آید تا آزادت کند
می آید تا محبوس تر کند

دلتنگی
رویایی شیرین نیست
کابوسی ست بی پایان
بغضی ست بی انتها
دستی ست که
می فشارد گلوی خاطرارت را

گاهی دلتنگی
شعری میشود گریان
گاهی بغضی می شود
گاهی آهی می شود
گاهی چوبه ی دارت می شود
گاهی اشکی می شود سوزان
گاهی عطش می شود و سراب
و گاهی می شود دست های لرزان

دلتنگی هر چه میخواهد بگذار باشد
مهم اینست که
دلتنگی چیزی نیست جز خود عشق
آری
دلتنگی نام دیگر عشق است
/



... !/

نمان آنگاه که
رفتن بایسته است
و نرو آن هنگام که
ماندن باید

زندگی رسیدن به ادراکی‌ست
تا بدانی چه زمانی
بی ذره‌ای تردید
کدام را برگزینی
/



... !/

حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلا هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود

حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر
منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند، می گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند

دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست
این وقت ها
انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری می خواهد هم آرامش
که هیچکدام نیست
و
آدم تصادف می کند
با یک اتوبوس خاطره های مست
/
( شهریار بهروز )
/



... !/

صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد
راحت تن چون که بگذشت آفت جان بگذرد

خویشتن در بند نیک و بد مکن از بهر آنک
زشت و خوب و وصل و هجران درد و درمان بگذرد

روزگاری می‌گذار امروز از آن نوعی که هست
کانچه مردم بر خود آسان کرد آسان بگذرد

تا در این دوری ز داروی و ز درمان چاره چیست
صبر کن چندان که این دوران دونان بگذرد
/
( انوری )
/



... !/

گرچه مهجورم تن اندر درد هجران کی دهم
روزی آخر یاد ما بر یاد جانان بگذرد

جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا
غمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا

بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی
شادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر ازین بادا

گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارم
در حق منت این ظن برتر ز یقین بادا
/
( هاتف اصفهانی )
/



... !/


پیش از همه کس افتاد در دام غمت هاتف
امید کز این غم شاد تا روز پسین بادا

دردهای بیهوده را
رها کن
و روزهای گذشته را
دوباره زنده مکن
که در آن‌ها هیچ نخواهی یافت

من ایمان دارم
که تو عاشقی
و همین برای‌ام کافی‌ست
و فرقی نمی‌کند
عشق‌ات را
نثار که می‌کنی
/
( میخائیل یوریویچ لرمانتف )
/



... !/

داسـتـان شـبِ هـجـران تـو
گـُفـتم بـا شـمع ...

آن قدَر سوخت
كه از گـُفته پشيمانم كرد
/



... !/

همیشه این تکرار
فصل هایمان را
به هم سنجاق می کند

کسی چه می داند
پاییز فصل های ما
کجا تمام می شود...
/
( عاطفه معصومی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

'بی یار مانده'
ترس ندارد
ز مرگ‌ و‌ میر

پاییز،
اضطراب درختان کاج
نیست...
/



... !/
بازنشر کرده است.

تو
شبیه دیگران نیستی

دیگران حرف می‌زنند،
راه می‌روند
نفس می‌کشند

تو
نه حرف می‌زنی
نه راه می‌روی
و نه
می گذاری
نفس بکشم
/
( کامران رسول زاده )
/



... !/
کیش و ماتی درست کردی از مرگ و گریه های نفس مردنی

درد مرگ بریدم از همه از اولشم داستان پر غمه

نوشته های من امشب رو بال پروازه

دلیل گریه های من هیچی نیست رازه

طناب داره دوراغ های تو دور این گلو خفه میکنه ولی کلی خاطره میسازه
بیا سکوته تو بشکن
و بر گرد
هنوز تو دل من نمردییی
.........
آسمونو بی تو خط خطی مردم
چطوری می تونی آنقدر بد شی
هر صدُم ثانیه
یکی میمیره
یکی به دنیا میاد
یکی عاشق میشه
یکی متنفر میشه
یکی میخنده
یکی گریع میکنه
اما نوبتی
اما نمی دونم چرا هیچ وقت نوبت من نمیرسه جای من عوض بشه
دیدی وقتی دستت رو با کاغذ میبری اذیتت میکنه،
میسوزه و از فکرت بیرون نمیره ،
اما مثلا وقتی با چاقو میبری بعده چند دقیقه فراموش میکنی
در واقع کاغذ از چاقو برنده تر نیست …
فقط تو انتظار آسیب دیدن از کاغذ رو نداشتی…
حکایت بعضی آدماس...!!
من
خدارو دارم
که هست همیشه
حتی بش بگم برو
فراموشش کنم
اون هست
شما فیکارو می خوام چیکار اخه