اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
هر موی زلف او یکی جان دارد
ما را چو سر زلف پریشان دارد
دانی که مرا غم فراوان از چیست
زانست که او ناز فراوان دارد
عشق حراج می کنی ، قلب اجاره می دهی
نرخ خریدنت مرا خانه به دوش می کند
عمید صادقی نسب
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده قدرت من نیست!
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است.
این جهان
پر از صدای حرکت پاهای مردمیست که
همچنان که تو را میبوسند،
در ذهن خود
طناب دار تو را میبافند…
فروغ فرخزاد
در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟
می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …
من کنار هجوم مبهم شب
خسته دل منتظر به یک پیغام
گفته است آن غزال زیبا رو
وعده گاه نگاهمان هر شام
تا ستاره کنار چشمک ماه
من کنار هجوم مبهم شب
خسته دل منتظر به یک پیغام
گفته است آن غزال زیبا رو
وعده گاه نگاهمان هر شام
تا ستاره کنار چشمک ماه
خوشا آنان که در بازار رفاقت ، رفيق با وفا مثل تو دارند ، وگرنه نارفيقان زبان باز ، به بازار رفاقت بي شمارند
Alireza
سلااام چشم حتما مطمعن
WAHHID
hi hi