شب بہ من قدرت
ترسیم نگاهـت را داد
بہ هـوس چنگ زد و
بوسہ بہ قلبت افتاد
حادثہ بازے و گرماے دلے
جاویدان
دو سہ روزے بہ تو و عشق تو گشتم
میهـمان...
باور کن
آنچه ناممکن را به واقعیت
تبدیل می کند معجزه نیست
بلکه تدوام است
مهم نیست که کدام درست است
مهم باور تو است . . .
می خوابم
و شبم را
به تو می سپارم
رویایم را
به بیداریت
به رویایت
تا
هر چه می خواهی
با آن بکنی
تا صبح
جهان من
از آن توست
تو بخواب نازنینم به جان تمام دلواپسی هایم قسم که لحظه ای دیده بر هم ننهم و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود تو بخواب نازنینم ....
آمده بودی مرهم باشی
برای زخم های پنجره
درد شدی اما
و سنگ وار
زخمی بر زخم هایش افزودی
پنجره
خسته از انبوه زخم ها
درهم شکست
و دل اش برای همیشه
فرو ریخت
دستی
سنگی دیگر می اندازد
پنجره دل ندارد
که زخمی جدید بردارد
من نشانی از تو ندارم ولی نشانیم را برای تو مینویسم : در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم گذار خیابان غربت را پیدا کن وارد کوچه تنهایی شو کلبه غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوی رنگی ام در کلبه را باز کن به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق اشک پشت دیوار تنهایی ام نشسته امــــ
آدم ها
شکستن را یادم دادند
و خاکسترم را به دامان باد سپردند ..
همان هایی که یک روز
دور سرم میگشتند و من را
عزیز دل خطاب میکردند
آدم ها
شکستن را یادم دادند
و خاکسترم را به دامان باد سپردند ..
همان هایی که یک روز
دور سرم میگشتند و من را
عزیز دل خطاب میکردند
چنان به یادِ "تو" شادم که فرق مینکنم
ز دوستی که فراقست یا وصالست این...
آدم ها ،
شکستن را یادم دادند ،
و خاکسترم را به دامان باد سپردند ..
همان هایی که یک روز ،
دور سرم میگشتند و من را ،
عزیز دل خطاب میکردند
تمامِ اتفاقاتِ روی کره ی زمین...
دلیل میخواهد جانم...
از صبح که چشمانت را باز میکنی...
تا شب که روی هم میگذاریِشان...
باید دلیل داشته باشی... باور کن باید یک نفر باشد...
که زندگی ات را به جریان... بیاندازد...
یک نفر که حدفاصلِ مبدا و مقصدهایت...
دلَش برایت هزار راه برود...
آنها که یار ندارند...
زندگی نمیکنند...
روزمرگی میکنند...
تن تو آهنگی است
و تن من کلمه ای
که در آن می نشیند
تا نغمه ای در وجود اید
سرود ی که تداوم را می تپد...
بالاخره
یه چیزی تو دنیا
باید باشه که خوبت کنه
قرصی
دارویی
آدمی ، آخ آدمی
آدمی...
اوج زیبایی شب یلدا، بوسه زدن بر دستان پدران خسته و گونه مادران شکسته ایست
که با لبخند شیرینشان بهاری سرسبز را برایمان آرزو دارند..