بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند
گل نمیروید، چه غم گر شاخساری بشکند
باید این آیینه را برق نگاهی میشکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند
گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینهام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند
شانههایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تختهسنگی زیر پای آبشاری بشکند
کاروان غنچههای سرخ، روزی میرسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند
پیچک سرسبز دیوارم؟ خبر داری از او؟
آسمان تیره و تارم؟ خبر داری از او؟
آن طرف میریزد از نامهربانی ، ارگ بم
اینطرف ، من زیر آوارم خبر داری از او؟
پرسه پرسه ذهن من جولانگه افکار اوست
هر خزان دلتنگ دیدارم خبر داری از او؟
قهوه اش هرچند تلخست و به بادم میدهد
عاشق چشمان قاجارم ، خبر داری از او؟
خش خش پائیز با سبک و سیاقم آشناست
خستگی های سپیدارم خبر داری از او؟
با سر انگشتم به روی شیشه های غرق مه
می نویسم دوستش دارم ، خبر داری از او؟
سلام
روز شما بخیر و سلامتی
یک روز پر از آرامش
یک دل آرام و بی غصه
یک زندگی آرام و عاشقانه
و یک دعای خیر از ته دل
نصیب لحظه هاتون
روزتون عالی و سرشار از خیر و برکت
❁ خواستم بهت یادآوری کنم : ادامه بده تو به اندازه کافی خوب هستی...🏈☘🐋 ❁
گمان میکنیم
او ما را از بالا مینگرد ،
در حالی که او ما را از درون میبیند...
زندگی یک گل رز است که هر گلبرگ آن یک توهم و هر یک خار یک واقعیت است.🥀
"آلفرد دی موست"
پرنده ای که توانایی پرواز ندارد گمان میکند پرواز کردن یک بیماریست🕊🍃
چه استراحت خوبیست در جوار خودم
خودم برای خودم...
با خودم...
کنار خودم♡