باران عشق
شعر و ادبیات
۷,۸۲۸ پست
۷۶ مشترک
۳۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۴۰
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۷
مبنای تعداد ارسال رتبه ۲۱
بازنشر کرده است.
چو خود را به هر مجلسی شمع کرد

تو دیگر چو پروانه گردش مگرد

بازنشر کرده است.
بلوط براي پسرها فِشنگ است
براي دخترها گردنبند
و براي پدر نان
اما براي مادر هميشه درخت است
كه دستمال سبزش را به آن گره مى زند
تا جنگ تمام شود.

مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
..
بازنشر کرده است.
غمِ عشق نکویان چون کند در سینه‌ای منزل

گُدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعـه به نام تو می شود

‌_پور
بازنشر کرده است.
گاهی دلم به
وسوسه‌ی بوسه می‌بری
گاهی به پیچ و تاب
تن از پشت پیرهن

ے
بازنشر کرده است.
عقل گویدگوهرم،گوهرشکستن شرط نیست

عشق گوید،سنگ ما بستان و بر گوهر بزن

بازنشر کرده است.
"دل تنگ" و "قدم لنگ" و ره بادیه پرسنگ

در راه طلب کس به گران جانی ما نیست

بازنشر کرده است.
شبی در عالم مستی، همین قدر آرزو دارم

که مست از جای برخیزی و بنشینی به دامانم

بازنشر کرده است.
زهرِ چشمت نکند دستِ هوس را ڪوتاه

تلخیِ مِی نشود مانع ساغر نوشی

بازنشر کرده است.
پیمانه‌ام ز رعشه پیری به خاک ریخت

بعد از هزار دور که نوبت به ما رسید

بازنشر کرده است.
در بَغل شیشه و در دست قَدَح، در بَر چَنگ

چشم بد دور که بسیار به ساز آمده ای

مِلاک ارزش افراد نتوان کرد ظاهر را

درون کهنه می‌پیچند، محتاطان جواهر را

سر قتل عام دارد،نگهت ز فرط مستی

تو به این سیاه دل گو که،مِی اینقَدَر ننوشد