من به جای ِ قدم زدن با تو در خیابان ها
با هندزفری قــدم میزنم
و بین عابـــرانی که شانه به شانه
دســت به دســت
کنار هم
راه میروند
بی تو دل در این شب ها پر از غمِ....
تو آغشته به احساسِ بی تابِ منی...
انار سرخ لبهایش که چشمک میزند،
دلم برای کنج لبش لک میزند...
تو همانی که نگاهت کودتا می کند در پایتخت قلب من..
در میان کوه ها فریاد میزنم
دوستت دارم
تا خودم را فریب دهم
که این انعکاس صدای توست
که در گوشم میپیچد.
مــــي آيــــي ...
مــــي روي ...
وگاهی فقط يک سلام ...
و گاهي يک لایک ...
نه ... اين انصاف نيست ...
من و يک دنيا عشق....
تو و يک دنيا بي تفاوتي ..
شبی تا صبح، در آغوش من باش
به مستی می خور و مدهوش من باش