فصل برگریزان
۱,۸۷۵ پست
۸۲ مشترک
۷۴ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۳۶
مبنای تعداد هوادار رتبه ۱۸
مبنای تعداد ارسال رتبه ۳۹

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.

زندگی را با تو می خواهم
در اتاقی به وسعت مهربانی
و جایی که صدای تو
آخرین ترانه ی لالایی ست
گفت: چه می کنی؟
گفتم: خاطره بازی و دیوانگی
گاهی یک سکوت ناگهانی ...
چند قطره اشک...
یه بغض خفته در گلو...
در میان قهقه های مستانه و بلند..
چشم‌هایم آسمان را,چون تماشا می‌کند
عشق تو در سینه‌ام,والله غوغا می‌کند
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
گفتی : دلم آشیانه تو تنهاست
آرام گیر در مامن گاه سینه ام
آه ! ندانستم ،
این آشیانه چه سست است ،
در هجوم باد...
بازنشر کرده است.
آمد و احساس زیبای مرا ، زنجیر کرد
طفره رفتم ، باز هم دل در نگاهش گیر کرد...
بازنشر کرده است.
درختان شهر من
آنها طلایی می شوند
پاییز سالهاست
آنها را نقاشی می کند
برگهابه آرامی سقوط خواهند کرد
باد آنها را خواهد برد
تا بگوید پاییز آمده است
چقدر دست خودم را بگیرم؟!
تا از خیالت رد شوم...
بازنشر کرده است.
به عاشقانه ها که راهمان نمی دهند
سهم ماهمین کوچه هاست
بگذار پروانه
روی این شعر
حسرتی تلخ را...
بال بزند
بازنشر کرده است.
به راستی که...
این باطلاقِ پر از کلمه
بدون ضمیر تو
من را
به مرگ
پیوند می دهد
بازنشر کرده است.
این قَدر ، درچای تلخت بوسه ها راحل مکن
قند لب های خودت را حل به لاینحل مکن
با ذغال چشم هایت سوختن حق من است
پلک را بردار ، خاکستر در این منقل مکن
بازنشر کرده است.
تیر کارگر نیست
وقتی هدف
چشمانت باشند!!
بازنشر کرده است.
همیشه با منی هر دم
همونجوری که میخوامت ....
بازنشر کرده است.
کاش می شد عشق را با بوسه بر لبهای من تکرار کنی....
بازنشر کرده است.
به من گفتی صبوری کن، ندانستی که میمیرم
ندانستی که من بی تو، دگراززندگی سیرم....