اگر دعای مستجابی داشتم
از خدا میخواستم
نزدیک تو بودن را
به من ببخشد .
به همه چیز این دنیا عادت کرده ام
جز نبودن تو ، نداشتن تو
رفتنت ...
نوشته اند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمی شود سپری
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم، در آب و آتش خانه می کردم
چه می شد آه، موسای من! من هم شبان بودم؟
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
دستش را به گلويش ميزند و ميگويد :
اينجاست ، رد نميشود ..
حرف هايم نه
اما انگار صدايم تمام شده است ..
بدون اشک گریستن را آموختم .
ای اندوه
آیا زانوانت از زانو زدن
بر سینه هامان
بدرد نیامد ؟
آدما دو جور ناراحتن
يا غم دارن
يا خيلي غم دارن
فرقش اينه
دومي اشك نداره ...
می دانی دلتنگی چیست ؟
دلتنگی آن است که جسمت نتواند
به آنجایی برود
که جانت میرود...
هزار تنهایی در من است
هرکدامشان دلگیرتر
چقدر انسان تنهاست
مانند پر کاه در هوای طوفانی
دردهایی در این دنیا هست
به آن عظمت که دیگر در برابر آتها
از اشک کاری ساخته نیست
جبران نمی شو ی
حتی
به گریه های بلند
یا خانه تنگ تر شده
یا من در خودم جا نمی شوم
نفس رفته است
نمی آید !
خاتون
😍❤️🧿
Bita