امید کرم زاده
۱,۱۴۹ پست
۲۳۷ دنبال‌کننده
۲,۶۳۴ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۵/۰۲/۱۵
مهربون
فوق ليسانس
مهندس
دین اسلام
ايران، سيستان و بلوچستان
زندگی با همسر و فرزند
سربازی نرفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

.
تاوان حرف‌هايی که نمی‌توانيم بزنيم
گاهی ، موهای سفيدی‌ست
که لابلای موهايمان داريم
ولی به همه می‌گوييم ارثي‌ست...!

به قول بزرگی که می‌گوید:
درد دارد، وقتی ساعت‌ها می‌نشينی
و به حرفايی که
هيچ وقت قرار نيست بگويی
فکر مي‌کنی...
ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺴﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﺷﺪﻩ
ﻋﺎﺷﻖ ﻭﺷﯿﻔﺘﻪ ﯼ ﺯﻧﮓ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
ﭼﻮﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﯼ ﻣﻬﺎﺟﺮ , ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

بابا لنگ دراز عزیزم:

بعضی آدم ها را نمی شود داشت. فقط می شود یک جور خاصی دوستشان داشت. بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها.
اصلا به آخرش فکر نمی کنی.
آن ها برای اینند که دوستشان بداری!
آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق؛
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست.
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد.

📚بابا لنگ دراز _ جین وبستر
شب شما بخیر و خوشی
با خواستن همه ی خوبی ها واسه تون از خدا
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست

تا غمت پیش نیاید، غم مردم نخوری



🌱


دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم



🌱

ای کاش که در معرکه ی عشق من و تو
یک قاضی با عدل نشیند به قضاوت ...
اصفهانی
شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت
ای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدنت

چشم تو کندوی صدها عاشق دیوانه وار
من ولی دیوانه ام ، دیوانه ی نوشیدنت

در دو چال گونه ات دنیای من جا می شود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت

گرچه زیبا تر ز ماهی ، آمدی از آسمان
تا نیفتد چشم نامحرم به شب تابیدنت

گل شدی ، آنقدر زیبا تا که یادت می کنم
ترسم ای گل جان بگیرد عقده های چیدنت

مثل باران می زنی بر پنجره تا می رسی
سنگ بارانش بکن اینبار با باریدنت

خسته ای می دانم اما ساعتی بیدار باش
شاعر چشمت بمانم شاهد خندیدنت

.
آدم‌های دل پاک؛
بزرگترین نقطه ضعفی که دارن
اینه که فکر میکنن،
اطرافیانشونم مثل خودشونن...
شب شما بخیر و خوشی
آرزوی
همه خوبی ها و شادی ها برای شما
از خداوند متعال



جَهان به اعتبارِ خَنده‌ی تو زیباست

؛

«ما هميشه يا جای درست بوديم
در زمان غلط يا جای غلط بوديم
در زمان درست و هميشه
هم همديگر را از دست داده بوديم.»
دࢪد یعنے ڪه نماندن به صلاحش باشد
بنویسے ڪه خدا پشت و پناهش باشد
بࢪود، بغض ڪنے، خࢪد شوے، دم نزنی
ڪه دلت تشنهٔ یک لحظه نگاهش باشد
منطقے نیست ڪه بخت منِ دلبسته او
به پࢪیشانے موهاے سیاهش باشد
عاشقے جࢪم قشنگی‌ست ڪه جز رسوایی
دل پࢪ دࢪد، مجازات گناهش باشد..!
شده تقدیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
 سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

پشتِ یک قلبِ به ظاهر خوش و یک خنده ی تلخ
شده زنجیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

در میانِ تپشِ آینه پنهان شَوی و
 روح و تصویرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

"شده در اوجِ جوانی ، با همین ظاهرِ شاد
 تا گلو پیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟"

شده ازاد و رها باشی و تا عمقِ وجود
 رام و تسخیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

می شود با همه ی ریشه و رگهایِ تَنت
 سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟



🌱