mon
۱,۹۲۳ پست

تصاویر اخیر

گونه هایت مثل "بِه" خوش رنگ و بو و مزه است

گریه وقتی میکنی این‌گونه «به...تر» میشود!

ارس آرامی
بازنشر کرده است.
گونه هایت مثل «بِه» خوش رنگ و بو و مزه است

گریه وقتی میکنی این‌گونه «به..تر» میشود!!

خیلی سخته دلت گیر کنه به قلاب ماهیگیری که،
دلش ماهی نمیخواد و فقط واسه تفریح اومده ماهیگیری

ارس آرامی
بازنشر کرده است.
خانه ‌ات آباد ای دل بَس خرابم کرده ‌ای
چون طبیب حاذقی اکنون جوابم کرده‌ای

من که عمری پا به پایت آمدم تا کوی ‌یار
از چه رو اکنون چنین در غصه خوابم کرده‌ای

بازنشر کرده است.
غیر آغوش تو هرجا بروم ولگردی

بازنشر کرده است.
خانه ات آباد ای دل، بَس خرابم کرده ای
چون طبیب حاذقی، اکنون جوابم کرده ای

من که عمری پا به پایت آمدم تا کوی یار
از چه رو اکنون چنین، در غصه خوابم کرده ای

گفتی آنشب ساز بردارم روم در زیر پَرچین دلش
پس چرا خندیدی و مجنون خطابم کرده ای

عقل را زنجیر کردم تا تو سالاری کنی
همچو عکس کهنه ای اکنون به قابم کرده ای

صبحِ فردا بَندِ پای عقل باز است ای رفیقِ نیمه‌راه
بین چنین شوریده سر، نقشِ بر آبم کرده ای

اقرا بسم عاشقی کز عشق تو فرهاد شد
آن اسیری که به دام بوسه‌ات آزاد شد

آنکه در سودای لبهای تو ایمانش برفت
آیه‌ها، با شعرهایش مملو از ایراد شد

"لا لبی الا لبت لا بوس الا بوسه‌ات"
اینچنین آیات حق در معرض اضداد شد

غنچهٔ لب‌های تو بسته است دست و پای دل
آن لب لعلِ تو کارآمد تر از صیاد شد

خط لب‌های تو خطِ قرمزِ حَیّ و ممات
خود نگر بُرنده تر از تیغ صد جلاد شد

اقرأ ای لیلا ترینم اقرأ با صوت جلی
این سکوت لعنتی در سینه‌ام فریاد شد

لب بنه بر گونه‌ام یا لب بزن بر این لبم
با همان لب‌ها که ایمانم ز آن بر باد شد

اقرأ اشعار مرا با لحن زیبایت نفس
این دلم بر جنبش لب‌های تو معتاد شد

ارس آرامی
بازنشر کرده است.
عاشق فصل خزانی؟ من خزانت می‌شوم
با همه بی‌رنگی ام، رنگین‌کمانت می‌شوم

تکیه کن بر شانه‌ام هر قدر می‌خواهی ببار
با همه بی‌جانی ام، آرام جانت می‌شوم

در زمان جنگ بین عقل و دل پیشم بیا
بی چماق و اسلحه من پاسبانت می‌شوم

راه را گم کرده‌ای درگیر حس مبهمی
میلت از هر سو بیفتد راهبانت می‌شوم

پیش دریای وجودت من شبیه قطره‌ام
اندکی فرصت دهی قد دهانت می‌شوم

در گذشته مانده و با خاطراتت دلخوشی
من شبیه آن زنِ ابرو کمانت می‌شوم

هر چه میخواهی بکن اما ز من غافل‌نشو
از غمت می‌میرم و خاطرنشانت می‌شوم

بازنشر کرده است.
جانا، بر طلوع صبح چشمانت سلام

بازنشر کرده است.
دیکتاتور چشمان تو یکباره به هم ریخت

اوضاع دموکراسی نوپای دلم را

بازنشر کرده است.
آن قدَر با ذوق و حلاوت گفتم "دوستت دارم"

که شاید بگوید "همچنین" مثل بز نگاهم کرد

بازنشر کرده است.
شورِ شیرینم فتاده بر سرم تفسیرِ عشق

این بود شیرین به داد نالهٔ فرهاد رفت

بازنشر کرده است.
بگو چطور بگویم دوستت دارم
تا آرایشت به هم نخورد؟

بازنشر کرده است.
آخرین باری که من دل را به دریا می‌زدم

ماهی از تُنگش صدا زد عاقبت مثل منی

بازنشر کرده است.
همه‌چیز به شتابانی عمر می‌گذرد جز درد