mon
۱,۹۲۳ پست

تصاویر اخیر

تمامی بهشت
به یک لحظه‌ی آغوش تو نمی‌ارزد

بیا نامشروع عاشقی کنیم

ارس آرامی
بازنشر کرده است.
صبح برای بخیر شدن یک "تو" می‌خواهد

بازنشر کرده است.
مگر می‌شود صدایم کنی و باهار نشود!؟

بازنشر کرده است.
دیگر آن دیوانه‌ی بی‌تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق عاشق نیستم

شیشه بودم، سنگ‌ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینه‌ی دق نیستم

صاف و ساده بودنم را هیچ‌کس باور نکرد
خالی‌ام از هر سیاست، من "مصدق" نیستم!

دور باید شد از این "خاکِ غریبِ" لعنتی
صبر کن "سهراب"جان، من توی قایق نیستم!

آه دنیا خسته‌ام از زندگی آنقدر که
با ادامه دادنش دیگر موافق نیستم

بغض دارم، بغض یعنی مرگ! اما گریه نه
شاعری مغرور هستم، اهل هق‌هق نیستم

می‌شود فهمید از حال خرابم، ذره‌ای
دیگر آن دیوانه‌ی بی‌تاب سابق نیستم

بازنشر کرده است.
آن آب رفته باز نیاید به جوی خشک
با چشم تر زِ تشنگی یاسمن بگو

از ساقیان بزم طربخانه‌ی صبوح
با خامشان غمزده‌ی انجمن بگو

بازنشر کرده است.
بدجور هوس کرده دلم "ناز" برقصی!
در خلوت بی پنجره ام "باز" برقصی

من "مولوی"ی چشم غزلپوش توباشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی

هر چند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی

وقتی که دلم لک زده در ترس قناری
ای کاش پر از جرات پرواز برقصی

تا چشم تو در خاطر هر شهر بماند،
در حافظه ی حافظ شیراز برقصی

چون سهم من از عشق،فقط خانه به دوشیست
غم نیست اگر-خانه برانداز-برقصی

در فصل پر از زایش غم،این چه ویاریست؟!
بد جور هوس کرده دلم ناز برقصی

بازنشر کرده است.
می‌فرستد شب پیام و صبح می‌کند پاکش

ای لعنت بر هرچه قابلیت حذف پیام است!!

بازنشر کرده است.
لب‌هایش سندش خورده به نام لب من

خواهشا مال مرا هدیه به مردم نکنید

بازنشر کرده است.
دگر چه باده به پیمانه می کند دل ما
که مشق گریه مَستانِه می کند دل ما

به جان شکافی مژگان قسم که شب همه شب
خیال زلف تو را شانه می کند دل ما

• اسیر شهرستانی
بازنشر کرده است.
چه سخت است این اعتراف: "بی‌تو می‌میرد دلم"

بازنشر کرده است.
راندی از خویشم و من مردن خود را دیدم..

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
آنچه در خواب نشد ، چشمِ من و فکرِ تو بود

ارس آرامی
بازنشر کرده است.
بدجور هوس کرده دلم "ناز" برقصی!
در خلوت بی پنجره ام "باز" برقصی

من مولویِ چشم غزلپوشِ تو باشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی

هرچند که ناکوک‌تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی

وقتی که دلم لک زده در ترس قناری
ای کاش پر از جرات پرواز برقصی

تا چشم تو در خاطر هر شهر بماند
در حافظیه‌ی حافظ شیراز برقصی

چون سهم من از عشق، فقط خانه به‌دوشی‌ست
غم نیست اگر "خانه برانداز" برقصی

در فصل پر از زایش غم، این چه ویاری‌ست؟!
بد جور هوس کرده دلم "ناز" برقصی

بدجور هوس کرده دلم "ناز" برقصی!
در خلوت بی پنجره ام "باز" برقصی

من "مولوی"ی چشم غزلپوش توباشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی

هر چند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی

وقتی که دلم لک زده در ترس قناری
ای کاش پر از جرات پرواز برقصی

تا چشم تو در خاطر هر شهر بماند،
در حافظه ی حافظ شیراز برقصی

چون سهم من از عشق،فقط خانه به دوشیست
غم نیست اگر-خانه برانداز-برقصی

در فصل پر از زایش غم،این چه ویاریست؟!
بد جور هوس کرده دلم ناز برقصی

ارس آرامی
بازنشر کرده است.
در لامسه هم می شود از مزه سخن گفت
شیرینی آغوش تو را قند ندارد