mon
۱,۹۱۸ پست

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
رسیدم به چراغ قرمز
دستشوُ نزدیک دستم کرد و گفت: "یه اعتراف"
گفتم: بگو، گفت: "حس کن، نشنیدی؟"
یه لحظه مکث کردم گرمای دستش داشت حرف میزد اولش واضح نبود ولی تا با قلبم گوش کردم داشت به وضوح میگفت: "دوست دارم"

و این اولین ابراز علاقه‌ای بود که مستقیم رفت توی قلبموُ با ذره ذرهء وجودم حسش کردم اصلا تکراری نبود و از روی عادت هی نمیگفت "جانم، عزیزم، دوستت دارم" رو

و چه شیرین میشه گاهی بدون کلمات حرف زدن...

و او اولین نفری بود
که من سکوتش را می‌شنیدم...

ما که رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر، دل شکستی روزگار

خوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشت
کی روا باشد جوابم با بدی ای روزگار

فارغ التحصیل دانشگاهِ درد و غصه ام
بهر شاگردت عجب سنگ تمامی روزگار

خبرت هست بندبندِ دلم را شده بندت!

آذر، آذر، قاصدک باز خبر میدهد از آمدنت

ماهِ باران، ماهِ دلدادگی، ماهِ عاشق شدن است

چه کنیم نگارِ ما بس مدرن است و من سنتی

او آیفون پرومکس است من نوکیا یازده دوصفر

ندانم چه رازیست میان دل و دستم

از دستم رفت به هر چه دل بستم

هیچگاه ندانستم
چه رازیست بین دل و دستم
از دستم رفت به هرچه دل بستم

ارس آرامی
هیچگاه ندانستم
چه رازیست بین دل و دستم
از دستم رفت به هرچه دل بستم

ارس آرامی
هیچگاه ندانستم چه رازیست بین دل و دستم

از دستم رفت به هرچه دل بستم

آهسته می‌آیی شعرهایم را میخوانی
و می‌روی
به خیالت که نمی‌فهمم
نمی‌گویی رد پای نگاهت را
دِلَم از بَر است

ارس آرامی
آهسته می‌آیی شعرهایم را میخوانی
و می‌روی
به خیالت که نمی‌فهمم
نمی‌گویی رد پای نگاهت را
دِلَم از بَر است

خسته‌ام،
مثل آخرین نفس یک برگ
زیر پای رهگذری بیخیال...

چو خوش است از راه برسی

یاد آبان بروَد، بوسهٔ آذر برسد

آذر، آذر، قاصدک باز خبر میدهد از آمدنت

ماهِ باران، ماهِ دلدادگی، ماهِ عاشق شدن است