| | Maral |
| | ۱,۱۷۷ پست |
| | ۵۰ دنبال‌کننده |
| | ۴۳,۶۵۳ امتیاز |
| | زن |
| | ۱۳۷۲/۱۰/۰۷ |
| | شیطون |
| | فوق ليسانس |
| | ايران، آذربايجان غربي |
| | سربازی فراري |
تصاویر اخیر
دوستان سلام آی دی وپیج من در اینستا گرام
لطفا فالو کنید واسم کلیکی ها رو بگین تا فالو کنم ممنونم
damla.birang
لطفا فالو کنید واسم کلیکی ها رو بگین تا فالو کنم ممنونم
damla.birang
دشمن دوست نما را نشناسیم ز دوست
ریسمان در دل شمع است ولی دشمن اوست
ریسمان در دل شمع است ولی دشمن اوست
رویای کال سیبی و هرچند در خیال
یک عمر منتظر به امید رسیدنت
یک عمر منتظر به امید رسیدنت
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد.
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد.
همه دانند که سودازده دلشده را
چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست
گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی
به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست
چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست
گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی
به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست
آرزو می کردم
که تو از آنِ من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر، بر نی و بر لطافت زنان.
اما
افسوس دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی شناسد.
نزار قبانی
که تو از آنِ من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر، بر نی و بر لطافت زنان.
اما
افسوس دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی شناسد.
نزار قبانی
جانا غمِ تو زِ هر چه گویی بتر است
رنجِ دل و تاب تن و سوزِ جگر است
از هرچه خورند کم شود جز غمِ تو
تا بیشترش همی‌خورم بیشتر است
رنجِ دل و تاب تن و سوزِ جگر است
از هرچه خورند کم شود جز غمِ تو
تا بیشترش همی‌خورم بیشتر است
ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ
ﺣﻆ ّ ﺗﻤﺎﺷﺎﺋﯽ ﻧﭽﺸﻴﺪﻡ،
ﻛﻪ ﻗﻔﺲ
ﺑﺎﻍ ﺭﺍ ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ .
ﺍﺯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﻧﻔﺲ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ
ﻛﻪ ﻟﺐ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪ ﻧﺎ ﺳﻴﺮﺍﺏ
احمد شاملو
ﺣﻆ ّ ﺗﻤﺎﺷﺎﺋﯽ ﻧﭽﺸﻴﺪﻡ،
ﻛﻪ ﻗﻔﺲ
ﺑﺎﻍ ﺭﺍ ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ .
ﺍﺯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﻧﻔﺲ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ
ﻛﻪ ﻟﺐ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪ ﻧﺎ ﺳﻴﺮﺍﺏ
احمد شاملو
جان ببر آنجا
ڪہ دلـمـ برده‌اے...
ڪہ دلـمـ برده‌اے...
عطر تو را
که پاشید در پاییز
که چنین پریشان دل می‌برد همچون منی
از هر شاخ و بری
تا از سر مستی
از خود بتکاند برگ تری
می‌تازد
پیش می‌رود
وا ز خود بجا می‌گذارد
مشتی عریان بیشتر
عریان مشتی بیشتر
که پاشید در پاییز
که چنین پریشان دل می‌برد همچون منی
از هر شاخ و بری
تا از سر مستی
از خود بتکاند برگ تری
می‌تازد
پیش می‌رود
وا ز خود بجا می‌گذارد
مشتی عریان بیشتر
عریان مشتی بیشتر
چشم به راهِ چیزای ساده‌ای هستم.
بعضی "انتظارها" از بس که ساده‌ان محقق نمیشن.
دست کم گرفته میشن...
بعضی "انتظارها" از بس که ساده‌ان محقق نمیشن.
دست کم گرفته میشن...
گفتم ببینمش
مگرم درد اشتیاق
ساکن شود
بدیدم و ..
مگرم درد اشتیاق
ساکن شود
بدیدم و ..
بی رنج، زین پیاله کسی می نمی خورد
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند...
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند...
غم دوریت نهالی است به باغ شب شکفته
که نسیم شاخسارش نفس سحر نباشد
به رخم نمی کند آتش بوسه ی لبت گل
چه ثمر ز عودسوزی که در او شرر نباشد؟
که نسیم شاخسارش نفس سحر نباشد
به رخم نمی کند آتش بوسه ی لبت گل
چه ثمر ز عودسوزی که در او شرر نباشد؟
...
مدال و افتخارات
علیرضاباقری گروه هم حس❤
مارال منیم کی اینستا یوخدی
آرش ( گروه لاله های سرخ )