arsham(برو بچس تک)

با یه دختره دوست شدم رفتیم بیرون انقدر خرج کردم براش و خوش گذشت که دفعه بعدی دوس پسرشم اورد با خودش.

نوشته از وقتی رفت دیگه نتونستم خودمو پیدا کنم. مگه دوست پسرت جی پی اس بوده؟

‏از حموم با این حوله کلاه دار ها اومدم بیرون گفتم آب پرتقال نداریم؟ بابام یه نگاهی به حوله‌ام انداخت گفت تا شما یه دست گُلف بزنی الساعه آماده میکنم ارباب

دوستم زنگ زده میگه: میخوایم مواد غذایی بفرستیم دم خونه‌ی نیازمندا، هستی توام؟
گفتم: دمت گرم فقط قبلش هماهنگ کن، خونه باشیم.

صبر کردن در انتظار کشیدن خلاصه نمیشه بلکه صبر یعنی آینده نگری،یعنی به دانه نگاه کنی و درخت رو تجسم کنی به شب نگاه کنی و سپیدی روز رو تجسم کنی صبر یعنی این…

عکسی از دوران کودکی خود بردارید
و آن را جایی قرار دهید که روزی یکی دوبار به چشمتان بخورد.
اگر هر روز به اداره می روید، عکسی
هم در اتاق کارتان بگذارید.

این کودک جنبه ای از وجود شماست
که چنانچه مورد مهر و توجه قرار گیرد، تمامی شادی و نشاطی را که همواره خواسته اید برایتان
به ارمغان می آورد.
ما آن قدر مشغول مشغله هایمان هستیم که فراموش کرده ایم چگونه مراقب خود باشیم.

نیمه_تاریک_وجود‌
دبی_فورد

جالبه بدونید که تحقیقات نشون داده دوستانی که بیشتر به شما سخت میگیرن معمولا بیشتر نگران شما هستن !

یعنی اگر دوستتون همش میزنه تو پرتون و زیاد بهتون فحش میده احتمالا از همه بیشتر دوستون داره و واسش مهم‌ترید

جالبه که بدونید خوردن یک بسته چیپس در روز شبیه نوشیدن 5 لیتر روغن مایع در سال است.

می بوسمت به گونه ای که زمین جابجا شود
جوری که حقِّ شرابِ لبانت اَدا شود

فریادِ خُفته در سکوتِ جهان، صدا شود
تا عاقبت عشق به خودش مُبتلا شود

به قصاصِ قتلِ هزاران حسِّ عاشقی
عقلِ جفا پیشه به پایِ عشق ، فنا شود

می بوسمت که لاله بِروید به گونه ات
بر دوریِ عاشقان، وصال، مُقتَدا شود

ریزش کُنَد کوهِ نبایدهای پوچِ عقل
دردِ جهان به اِعجازِعشق ، دوا شود

درعوضِ تمام فدایت شوم های تو خالی
جانم به لب آید و به شوقِ لبانت فدا شود

می بوسمت که با کیمیای لبان تو
خاکسترِ اندیشه در نظر ، طلا شود

تا خاکِ پایِ عاشقانِ در حسرت
بر دیده عاقلانِ جهان ، توتیا شود

این خونِ لَختِه بجوشد تا که دل
علیهِ اندیشه واردِ کودتا شود

می بوسمت :

می بوسمت با افتخار و در میانِ جمع
کفر است این تصویرِ زیبا اِختِفا شود

لب بر لَبَت جوری بدوزم که بعد از این
در دِهخدا،عیان جایگزینِ خفا شود

در هر کجای نقشه جغرافی جهان
تندیسِ بوسهٔ گره گشا به پا شود

می بوسمت به گونه ای که مجنون دو تا شود
شیطان به سجده درآید و ذکرش خدا شود

بابک حادثه

#علی_احمدی_بابک_حادثه

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم

دیر شد

آنقَدَر دیر آمدی قلبم ز عشقت سیر شد
سال ها با یاد تو اندیشه ام تحقیر شد

در غیابت سوختم من تلّ خاکستر شدم
بی تو هر ثانیه با ثانیه ای درگیر شد

یک به یک گل های باغ خاطراتت خشک شد
لحظه های بی تو مملو از غمی دل گیر شد

هر چه مرهم یافتم بهر دلم شد بی اثر
راهم آخر منتهی بر خانه جن گیر شد

حسرت باری دگر بوسیدن لب های تو
همچو کابوسی شبیه تیغه شمشیر شد

از نفس افتاده ام در زیر بار انتظار
وه چه زود عاشق شدیم ، آوخ چه زودی دیر شد

از فشار بی تو بودن هر نفس آتش گرفت
دانه دانه روزهای هجر تو زنجیر شد

گفته بودی عاقبت روزی رهایم می کنی
این منِ خودکرده را اندوه و غم تدبیر شد

آمدی اما دگر افتاده ام از حال و تاب
اشتیاق با تو بودن طعمه تقدیر شد

بی ثمر عمری کشیدم حسرت عشق تو را
در فراغت(( حادثه)) اوج جوانی پیر شد

بابک...حادثه

#علی_احمدی_بابک_حادثه