سیاوش
کاربر VIP
۶۸۵ پست
۶۸ دنبال‌کننده
۹,۱۹۴ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۶۱/۰۴/۰۵
قبراق
دکترا و بالاتر
میکروبیولوژیست
دین اسلام
ايران، تهران
زندگی مجردي
......

تصاویر اخیر

برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی ، من و عاشقی و مستی
و سپس از حافظه‌ام
تو را مدام بیرون آوردم
و بر گیسوانت گل شمدانی آویختم
و سپس به خواب رفتم...
...
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
  • رَها

    زیاده‌خواهی نیست اگر آدمی کسی را بخواهد که دوستش داشته‌باشد،زیاده خواهی نیست اگر آدمی توقع داشته‌باشد که کسی او را درک کند، زیاده‌خواهی نیست اگر آدمی چیزی فراتر از یک زندگی معمولی و جهانی بدون عشق بخواهد. زیاده‌خواهی نیست اگر آدمی آرزو کند یک بار دیگر متولد شود و زندگی‌اش را جوری که می‌خواهد پیش ببرد، آدم‌هایی را ملاقات کند که دوست دارد و  اتفاقاتی را رقم بزند که دلش می‌خواهد.
    من فقط نیاز داشتم کمی حرف بزنم و کسی باشد که مرا بفهمد، درک کند، بشنود، دوست بدارد و به من بابت نگرانی‌های کوچک و بزرگی که داشتم، حق بدهد و این زیاده خواهی نبود...

زِ پرده گر بدر آید نگار پرده نشینم
چو اشک از نظر افتد نگارخانهٔ چینم

گردی دگر بلند نمی‌گردد از نفس
تعمیر می‌رمد ز بنای خراب ما ...

بیدل دهلوی
....
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

‏هزار
صبح برآید
همان نخستینی...
خشمگین،
تهی،
تنها،
فریب‌خورده.
ما موزه‌های وحشتیم.

👤بوکفسکی
بازنشر کرده است.
به سبک مولانا عاشقش کنید:

خویِ من کِی خوش شود
بی رویِ خوبت ای نگار
بازنشر کرده است.
از تو کبریتی خواستم
که شب را روشن کنم
تا پله‌ها و تو را گم نکنم
کبریت را که افروختم،
آغاز پیری بود...
تو گُفتی سلام
گُل و سنگ برخاستند ...
تو در آیینه نظر داری و زین بی‌خبری
که به دیدار تو آیینه نظرها دارد

اونجا که فیض کاشانی میگه:
گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی،
ما چشمِ وفا از تو نداریم،
جفا کن
بگشای بند موی، بیفشان
شب را میان شب
با من بدار حوصله، اما
نه با عتاب
رمز شبان درد
شعر من است...