گاهى براى روزهاى تلخ بىحوصلگى، یک بوسه، بوى خوش یک پیراهن، و یا شنیدن یک «دوستت دارم» ساده، یک جور عجیبی حالت را عوض میکند، و میفهمی که همهی لذت دنیا، داشتن کسیست که دوست داشتن را در روزهای سخت، بهتر بلد است …
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛
با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود
شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . .
مادامی که باد میوزد، باران میبارد، تا طلوع آفتاب خبر از روز میدهد، تا مهتاب هست و شب را به آغوش میکشد، از من نمیروی و در من تمام نخواهی شد. تو هر صبح و شب با من، و در من تکرار میشوی ...
غم تو را همان شب که دل سپردم، به جان خریدم …
در سایهی یک نگاه، گاهی میتوان دمی آسود. در جاری یک صدا، میتوان غرق در بودن بود. در حجم بودنِ عشق، گاهی میتوان هیچ شد. در اوجِ آسمان مهر، میتوان از هزاران قله گذشت. میتوان در هجوم تمام هستها، نیست شد، و در برابر تمام نبودنها، به یک بودن بالید …
از تمام خودم، گونههایم را بیشتر دوست دارم، که طعم بوسههای تو را چشید، و قلبم را، که برای چشمهای تو تپید. باقی عمر من، همه بیهوده بود …
وقتی نگاهی آدمی را به رویا میبرد، و لبخندی به او امید میدهد، وقتی آسمانی از قلبی، و زمینی از آغوشی برای آدمی فراهم میشود، یعنی آفتاب راهی به خانهاش یافته. انسان چه میخواهد جز آسمان و امید و آفتاب و رویا، و زمینی امن برای استواری قدمهایش؟ دیگر غمی نمیماند …
هنوز خورشید لبخند میزند، آسمان در آغوش میگیرد، زمین میرویاند، و درختان شکوفه میزنند. هنوز هم نوزادان متولد میشوند، شمعدانیها گُل میدهند، ماه میتابد، ستاره چشمک میزند، جیرجیرک آواز میخواند، پروانه پرواز میکند، درختان میوه میدهند، چشمهها میجوشند، و امید، هر صبح در زیر پوست سرد زمین، به جریان میافتد. امید زیباست، عشق زیباست، طلوع زیباست، شکفتن زیباست، و زندگی، زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست …
از مرهم یکدیگر،
تا زخمی هم بودن
راهیست که بیمقصد،
با عشق سفر کردیم …
دلم سفری طولانی میخواهد، حتی با مقصدی نامعلوم. دلم آغاز میخواهد، مثل شروع یک عشق، همانقدر خالص، و همانقدر ناب. سفری که جادهای زیبا دارد، دلچسبتر از مقصدیست که معلوم نیست به کجا ختم میشود. فقط باید همسفرت آنی باشد، که با دلت بسیار آشناست …
چیزهایی رو همیشه نمیشه گفت؛
نمیشه گفت: "دلم تنگ شده، باهام حرف می زنی...؟"
نمیشه گفت:"غمگینم، ناامیدم، آرومم می کنی...؟"
نمیشه گفت:"دلم تنگه، بغلم می کنی...؟
نیاز دارم بهم توجه کنی"
باور کن تکرار یه چیزایی باعث تخریب آدم میشه،
یه چیزهایی گفتی نیست...!
واجبه، لازمه، باید طرفت خودش بفهمه...
یک نفر در دفاع از «ژنخوبها» نوشته بود «بسیار شریف هستند و آزاده»؛ این عکس را نشان میدهم تا هرکسی به راحتی نتواند کلماتی چون «شریف و آزاده» را از معنا تهی کند، شریف تویی که با عصا در خیابانهای خاکستری تهران دستمال کاغذی میفروشی و هلیکوپتر شخصی و گشت و گذار با آن، میلیونها فرسخ با دنیای «آزادهی» تو فاصله دارد.
شرافت همان یک جفت دستکشی است که با معصومیتی نگفتنی به دست کردهای تا شاید از جان عزیز و نزار تو محافظت کند؛
معنای «شرافت» تو هستی، بیکم و کاست، بدون دستکاری.
دل چیز عجیبیست. دل اگر بخواهد همه چیز خواستنیست. دل فقط به دل راه ندارد. به چشم، به دست، به هوش، به حواس، دل به روح راه دارد. دل چیز عجیبیست، در سینهی خودت میتپد، اما برای خودت، نه …
و عزیز کسی که باشی، به چشمت هیچ غمی آنقدر بزرگ نیست، که نتوانی دوباره از نو لبخند بزنی. اینچنین است عشق …
آرش ( گروه لاله های سرخ )
🙋🏼 سلام دوست عزیزم
🌔 در این روز زیبا
🥰 براتـون یک دنيا لبخنـد
⏰ ولحظاتی سرشاراز آرامش
🐦 آرزو می کنم....
♣ مــحیا ♣
سلام روزتون زیبا
ممنونم بابت پیام های ارزشمندتون که برام فرستاده بودین
امیدوارم بهترینها نصیب شما بزرگوار بشه الهی آمین