| jamshid |
| ۱,۶۱۵ پست |
| ۹۴ دنبالکننده |
| ۸,۶۵۴ امتیاز |
| مرد، متاهل |
| ۱۳۴۶/۰۲/۳۱ |
| فوق ديپلم |
| بازنشسته |
| دین اسلام |
| ايران |
| زندگی با همسر |
| سربازی رفته ام |
| سیگار نميکشم |
| گرایش سیاسی ندارم |
| به زندگی شاد و نعمت های الهی... |
| قد ۱۷۰، وزن ۸۸ |
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مهری*ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند
سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند
سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شهریوری* ها، آذری* ها، آبانی ها
چـون به درد دلت گوش میدهند
سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند.....
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای …
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته …
بزرگترین پیشرفتی که تو زندگیم داشتم اینه که دیگه وابسته به هیچ آدمی نشم و فاصله مو تا حد ممکن ازشون حفظ کنم🖤🖤 ️
وقتی تو را برتر از آدم آفریدند
یعنی فراتر از دو عالم آفریدند
نامت که آمد روی لب های موذن
بر گونه های صبح، شبنم آفریدند
انگشتر خلقت نگینی چون تو می خواست
نام تو را در قلب خاتم آفریدند
وقتی تو را دردانه ی عرش خداوند
وقتی دلت را کاشف الهم آفریدند
حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی
نام تو را از اسم اعظم آفریدند
آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت
آن روز... آن روزی که زمزم آفریدند
کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت...
*متن اعظم کلیابی*
باید از مردم بازیگر دنیا ترسید
از دورویی همان زاهد تنها ترسید
ازهمانی که تمام سخنش هست دروغ
از ریا و دغل و آتش فردا ترسید
*اعظم کلیابی بانوی کاشانی*
عشق بازی با خدا
فرقی ندارد که در خانه باشی
و نماز بخوانی یا که
در مسجد غزل سر بدهی
هرجا و هرکجا یاد خدا باشد
آنجا منزه است ❤️
*کوثرنجفی*
من انگاری دلم پر بود
پر از انواع دلتنگی
پر از غم های بی پروا
ولی باز هم می دانستم
مرا رها نمی کند،خدا...❤✨
*زهره دهقانی*
یک روح بلندپرواز در حال گفتگو با خداست. او در باغی سرسبز و پر رنگ، به آسمان نگاه می کند و از آنجا انتظار جواب می کشد. او با لباس قرمزش، مانند یک گل سرخ، در میان برگ های سبز و قرمز، برجسته و متفاوت است. او شاید دنبال یک معجزه باشد، یا شاید فقط دنبال یک لحظه آرامش....
*متن غزل قدیمی*
سلام اقا جمشید
مرسی از حضور ارزشمندتون🙏🌺🌷🌺لایکید دوستم👌
ارزو می کنم
که همیشه لبتون خندون باشد🌺روزگارتون قشنگ
لینک
سلام فرشته خانم شما همیشه بنده رو شرمنده میکنید
بنده کار خواصی نمیکنم که ؛ ممنونم از محبت و لینک زیباتون .
زنی که با صدای آب ماهی میشود
و تصویر جنگل قناری اش می کند بر شاخسار
زنی که با ترانه ها همسرایی می کند
مانوس است با شعر با لبخند با عشق با عرفان
و با خودش ، با خودش....
و نمی ترسد از گذر بی رحم عمر
زنی که تنها
تنها نه.... با خدا
چای می نوشد هرصبح و شام
عاشقانه می سراید هر روز
تا شاعر بماند
زنی که تنها ، بی همراه
قله های سخت را پیموده
و درست همان بالا
دستی را می کشد به توقف
به تماشا
به امیدواری...
این زن ، هزار بار هم
هزاران بار ...
*متن نوشته های نازی دلنوازی*