shahin
کاربر VIP
۴,۴۹۳ پست
۳۳۶ دنبال‌کننده
مرد
فوق ليسانس
ايران
قد ۱۷۴، وزن ۷۰

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.

آلبوم را ورق میزنم

به دنبال رَدی، نشانه ای

از دوستت دارم های قدیمی!

از همانها که آنقدر نگفتیم ،

تا به تنهایی دلگیر کاغذهای آلبوم چسبید

خسته ام ،

و این قاب عکس دو نفره

بیشتر غمگینم میکند.

بازنشر کرده است.

در نهضت عظیم دو بازویش

من گریه ام گرفته که آخر

آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم ؟

بازنشر کرده است.

تو را دارم ای گل، جهان با من است

تو تا با منی، جان جان با من است

کنار تو هر لحظه گویم به خویش

که خوشبختی بی‌ کران با من است

بازنشر کرده است.

من دیگر معنای کلمه‌ی تنهـایی را

در نمی‌ یابم

در نظر من تنها بودن

یعنی کس دیگری نبودن.

من پر از دیگرانم

مائده‌ های زمینی / آندره‌ ژید

بازنشر کرده است.

مردان برای جاودانگی می جنگند
ماه را فتح می کنند

می نویسند

کشور گُشایی می کنند

می کُشند و کُشته می شوند…

اما زنان برای جاودانگی کافی ست

معشوقِ شاعری شوند

تا نام و یادشان را در شعر

جاودانه کند !

من خسته ام و طاقت آزار ندارم

با اینکه تو را دارم، انگار ندارم

یک عمر به پای تو و تصمیم تو ماندم

یک بار بمان گرچه من اصرار ندارم

ای رفته و برگشته و برگشته و رفته

من حوصله ی این همه تکرار ندارم

می گفت رفیقی که مرا دوست نداری

دیگر به خدا قدرت انکار ندارم

هر لحظه خود آزاری و خود سوزی و افسوس

از ترس خودم جرأت اقرار ندارم

بازنشر کرده است.

من و تو

در دو سوی هم

چای نوشیدیم

تقصیر ما نبود اگر

میز را

به پهنای زمان چیده اند.

در حضور دیگران می گویم

تو محبوب من نیستی

و در ژرفای وجودم می دانم

چه دروغی گفته ام

میگویم میان ما چیزی نبوده است

تنها برای این که از درد سر به دور باشیم

نقش دلقکی را بازی می کنم،عشق من

و در این بازی شکست می خورم

و باز می گردم

زیرا که شب نمی تواند،

حتی اگر بخواهد،

ستارگانش را نهان کند،

و دریا نمی تواند،

حتی اگر بخواهد، کشتی هایش را...



نزار قبانی

تا حد شرم‌آوری، جذابیت ازدواج خلاصه می‌شود در ناخوشایند بودن تنهایی.

لزوما تقصیر شخص ما نیست.

ظاهرا کل جامعه مصمم است تجرد را تا حد ممکن رنج‌آور و یاس‌آور جلوه دهد:

به محض اینکه دوران بی‌قیدوبندی مدرسه و دانشگاه تمام می‌شود،

پیدا کردن همدم و صمیمیت به طرز دل سردکننده ای سخت می‌شود؛

زندگی اجتماعی، ظالمانه حول محور زوج‌ها می‌چرخد؛

دیگر کسی نمی‌ماند که به او زنگ بزنیم یا باهم بیرون برویم.

پس چندان تعجبی ندارد که اگر کسی را بیابیم که اندکی معقول باشد، دودستی به او بچسبیم!



سیر عشق / آلن دوباتن
بازنشر کرده است.

آرزوهایت بلند بود

دست های من کوتاه

تو نردبان خواسته بودی

من صندلی بودم

با این همه

فراموشم مکن

وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای

و به ماه فکر می کنی.
mojgan

نه فقط از تو اگر دل بکنم می‌میرم

سایه‌ات نیز بیفتد به تنم می‌میرم



بین جان من و پیراهن من فرقی نیست

هر یکی را که برایت بکنم می‌میرم



برق چشمان تو از دور مرا می‌گیرد

من اگر دست به زلفت بزنم می‌میرم



بازی ماهی و گربه است نظربازی ما

مثل یک تُنگ شبی می‌شکنم می‌میرم



روح ِ برخاسته از من، ته این کوچه بایست

بیش از این دور شوی از بدنم می‌میرم

بازنشر کرده است.

عشق

عجیب تر از آن است که

در یک زن خلاصه شود!

و زن،

غریب تر از آن

که در یک عشق شناخته شود!



بازنشر کرده است.

نزدیکی

چون لب هایم به من

دوری

چون بوسه ای که هرگز نمی رسد.



مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
صفحه تلویزیون

اخبار جنگ‌های جهان را

برفکی نشان می‌دهد

به پشت بام می‌روم

دو کبوتر روی آنتن عشق بازی می‌کنند

دنیا از پشت بام کوچک ما آغاز می‌شود

کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیربار غصه‌هاشون له میشن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشونو میکردن.

مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد، این خانم سالهاست بغل نشده، این آقا را دارند میگذارند خانه‌ی سالمندان، این خانم مادرش مریضی صعب‌العلاج دارد، این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد، این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده، این آقا خیلی حالش بد است و اگر یقه‌اش را بگیرید امشب خودش را میکشد... این آدم شکستنی‌ست...