سلام یه بار دو تا از سنگهای آکواریوم رو برداشتم انداختم تو لباس زیر خواهرم ببخشید/ ایشون رفتن سرویس بهداشتی دیدنش ترسیدن بعدش رفته بودن دکتر که آقای دکتر انگار سنگ کلیه دارم. دکتر دیده بود سنگها رو هیییییییییییی خندیده بود
تا اومد خونه قضیه رو گفت گفتم کار من بوده افتاد به جووووووونم.
خ من فرار اون افتاد دنبالم تا منو بزنه
. یهو انگشت پام پیچید به شلوارم که پاش گشاد بود افتادم زمین . جاییکه کنتور آب بود تو حیاط. لبم کبود شده بود
خ خواهرم هی میخندید بهم
اون روز یکی از بهترین و خنده دار ترین روزای زندگیم بود یادش به خیر
ارسال شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۷، ساعت ۱۷:۲۵
نقلقول
گزارش
بالا