آرامش قبل از آن که برایش تعریفی ارائه شود، احساسی تجربه شده است. حتی اگر چیستی آن را ندانیم، همواره در جست و جویاش هستیم و آن هنگامی است که در درون خود به صلح و آشتی رسیده باشیم. تصور کنید در میانهی یک دعوا هستید و به شما این وظیفه سپرده شده است که بین طرفین صلح برقرار کنید. در درون ما نیز تعارضهایی رخ میدهد که منجر به اضطراب شده و در نهایت، آرامش و تعادل روانی ما را بر هم میزند. بنابراین، رسیدن به آرامش از طریق حل تعارضهای درونی و کاهش اضطراب آن محقق میشود. تا اینجا این هدف را دنبال کردیم تا نشان دهیم، آرامش چیزی جدای از دنیای خارج است. البته منظور ما این نیست که عوامل بیرونی در تحقق یا عدم تحقق آن هیچ نقشی ندارد، بلکه در نهایت، این ما هستیم که تصمیم میگیریم عوامل بیرونی چگونه اثر بگذارند.