توضیح نده !معنی دقیق حرفت را
توضیح نده کسی که باید بفهمد،
قطعا بدون هیچ حرف اضافه ای
میفهمد و کسی که نمیفهمد،
اگر برایش دایرةالمعارف هم بیاوری،
هرگز تورا نخواهد فهمید...
❖
00:00/❤️:❤️
صفر عاشقی باتو همیشه
ساعت عشـق است
در آغوشم که میگیری
آنقدر آرام میشوم
که فراموش میکنم
باید نفس بکشم
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻏﺮﻕ گذشته ای ﻫﺴﺘﻢ
که نمیگذرد
🕊♥️🌹♥️🕊
🌷امام على عليه السلام:
نعمت با بخشش، تداوم يابد
(غررالحكم حدیث۴۳۴۴)
🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
خداوند بندگانى دارد كه نعمت ها را در اختيار آنان نهاده است. تا زمانى كه اين نعمت ها را به مردم بذل و بخشش كنند، آنها را در ميانشان نگه مى دارد و هرگاه دريغ ورزند نعمت ها را از آنان به ديگران منتقل مى كند
(ميزان الحكمه ج۱۲ ص۲۸۲)
♥ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ꪶⅈ????ꫀ ????ꪖₘₘꫀₙₜ ડꪖꪜꫀ ડꫝꪖ????ꫀ
بیهوا
اولِ صبح سخت هوایت کردم
❤
◕‿◕
من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود .
ماهاتما گاندی
دختران دشت!
...
شهر، کثیف و بی حصار و پر حرف است.
دختران ترکمن زادگان دشتند، مانند دشت عمیقند و اسرار آمیز و خاموش...
آن ها فقط دختر دشت، دختر صحرا هستند.
...
و دیگر ... دختران انتظارند.
زندگی آنان جز انتظار، هیچ نیست.
اما انتظار چه چیز؟
«انتظار پایان» در عمق روح خود، ایشان هیچ چیز را انتظار نمی کشند. آیا به انتظار پایان زندگی خویشند؟
در سرتا سر دشت، جز سکوت و فقر هیچ چیز حکومت نمی کند.
اما سکوت همیشه در انتظار صداست.
و دختران این انتظار بی انجام، در آن دشت بی کرانه به امید چیستند؟ آیا اصلاً امیدی دارند؟
نه ! دشت، بی کران و امید آنان تنگ؛
و در خلق و خوی تنگ خویش، آرزوی بی کران دارند؛
چرا که آرزو به هر اندازه که ناچیز باشد، چون به کرانه نرسد، بی کرانه می نماید.
آنان به جوانه های کوچکی می مانند که زیر زره آهنینی از تعصبات محبوسند.
اگر از زیر این زره به در آیند، همه تمنّاها و توقعات بیدار می شود.
به سان یال بلند اسبی وحشی که از نفس بادی عاصی آشفته شود. روی اخطار من با آن هاست:
از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد
...
پاره ایی از نامه ی شام
کمی انتقام چیزِ خوبی است. فرو خوردنِ خشم ، انسان را بیمار می کند!
((نیچه))
مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می شوی و مهم تر آنکه خوک از این کار لذت می برد
((جورج برنارد شاو))
در رختخوابم میغلتم، یادداشتهای خاطره ام را به هم میزنم، اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار میدهد. پشت سرم درد میگیرد، تیر می کشد، شقیقه هایم داغ شده، به خودم می پیچم. لحاف را جلو چشمم نگه میدارم، فکر میکنم - خسته شدم، خوب بود میتوانستم کاسه سر خود را باز کنم و همه این توده نرم خاکستری پیچ پیچ کله خودم را درآورده بیاندازم دور، بیندازم جلو سگ
زنده بگور / صادق هدایت