farhad
۵۰۴ پست
۸۱ دنبال‌کننده
۱,۱۰۴ امتیاز
مرد
آروم و عادی
دکترا و بالاتر
ايران
سربازی رفته ام
سیگار ميکشم
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
دست خودم نبود که با یک تشر رنگم می پرید و با یک سیلی تنبانم را خیس می کردم. این طور بارم آورده بودند که بترسم. از همه چیز. از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛ از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛ از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛ از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید.
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها / رضا قاسمی / انتشارات نیلوفر
بازنشر کرده است.
دست خودم نبود که با یک تشر رنگم می پرید و با یک سیلی تنبانم را خیس می کردم. این طور بارم آورده بودند که بترسم. از همه چیز. از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛ از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛ از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛ از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید.
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها / رضا قاسمی / انتشارات نیلوفر
عادت به نومیدی از خود نومیدی بدتر است.
طاعون / آلبر کامو / رضا سیدحسینی / انتشارات نیلوفر
بازنشر کرده است.
عادت به نومیدی از خود نومیدی بدتر است.
طاعون / آلبر کامو / رضا سیدحسینی / انتشارات نیلوفر
بازنشر کرده است.
"شوپنهاور" با مردم کنار نمی اومد
دیوانه اش می کردند
ولی حداقل می تونست بگه: "من جزء اونا نیستم"
کمی تسلی اش می داد
فکر می کنم یکی از طنز آمیزترین نوشته هاش اونه که
...تعریف می کنه چه طور سر سورچی یی که بی دلیل اسبشو شلاق می زده فریاد زده
چون رشته ی افکارشو پاره پاره کرده بود.
ولی مرد شلاق به دست عضو توده ی مردم بود.
هر چه قدر هم که بی فایده و احمق به نظر می رسید
ولی خشم شوپنهاور خیلی زیبا بود
و آنقدر به جا که بلند خندیدم
بعد گذاشتمش کنار نیچه
که او هم بس بسیار انسان بود
سوختن در آب،غرق شدن در آتش / چارلز بوکفسکی
"شوپنهاور" با مردم کنار نمی اومد
دیوانه اش می کردند
ولی حداقل می تونست بگه: "من جزء اونا نیستم"
کمی تسلی اش می داد
فکر می کنم یکی از طنز آمیزترین نوشته هاش اونه که
...تعریف می کنه چه طور سر سورچی یی که بی دلیل اسبشو شلاق می زده فریاد زده
چون رشته ی افکارشو پاره پاره کرده بود.
ولی مرد شلاق به دست عضو توده ی مردم بود.
هر چه قدر هم که بی فایده و احمق به نظر می رسید
ولی خشم شوپنهاور خیلی زیبا بود
و آنقدر به جا که بلند خندیدم
بعد گذاشتمش کنار نیچه
که او هم بس بسیار انسان بود
سوختن در آب،غرق شدن در آتش / چارلز بوکفسکی
بازنشر کرده است.
به "نباید ها" گوش کن، بچه جان
به "نکن ها" گوش کن
به "اجازه نداری" ها
"نمی توانی ها" و "نمی شود ها" گوش کن
به "دیگر هیچ وقت نکن ها" گوش کن.
...اما به من هم خوب گوش کن:
هرکاری شدنی است، بچه جان
هیچ چیز محال نیست.
من و دوست غولم / شل سیلور استاین
به "نباید ها" گوش کن، بچه جان
به "نکن ها" گوش کن
به "اجازه نداری" ها
"نمی توانی ها" و "نمی شود ها" گوش کن
به "دیگر هیچ وقت نکن ها" گوش کن.
...اما به من هم خوب گوش کن:
هرکاری شدنی است، بچه جان
هیچ چیز محال نیست.
من و دوست غولم / شل سیلور استاین
بازنشر کرده است.
در مذاقم نشود چاشنی لعل تو محو

زان لبم تا به لبِ گور دهن شیرین است

بازنشر کرده است.
مژه بر هم نزدم آینه ‌سان در همه‌ عمر

بس که در دیدۀ من شوقِ تماشایِ تو بود

بازنشر کرده است.
به ضعف و قوه‌ی بازوی عشق حیرانم

که کوه می‌کند و دل نمی‌تواند کند

بازنشر کرده است.
‏عمرم به کوچه گردیِ زلفش به سر رسید

این راهِ مارپیچ به پایان نمی‌رسد

بازنشر کرده است.
وصلش به جستجو نتوان یافتن، ولی

آن بِه که عمر در سرِ این جستجو رَوَد

بازنشر کرده است.
ز راه آه تیرش بر دل دیوانه می آید

چو بارانی که از روزن درون خانه می آید

بازنشر کرده است.
قوّتی داد به فرهاد و به مجنون ضعفی

هر که را عشق زِ راهی به سرِ دار برد