بمون ولی به خاطر غرور خستهام برو
برو ولی به خاطر دل شکستهام بمون
به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا
شکستهام ولی برو، بریدهام ولی بیا
چه گیج حرف میزنم، چه ساده درد میکشم
اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم
بمون که بی تو زندگی تقاص اشتباهمه
عذاب دوست داشتن تلافی گناهمه
مرا
در قرنطینه ی نگاهت...
حبس اَبد دار!!
آخر می دانم
پشت حصار خیالت...
جان می سپارم!!!
تن زده ام آغوشت را...
چه قدر به من می آید ...
رنگش...
جنسش...
واندازه اش...
که به قد تمام بی کسی هایم ...
بر دلم نشسته است !