حامد
۱۲۱ پست
۱۳۱ دنبال‌کننده
۱,۵۵۵ امتیاز
مرد
فوق ديپلم
دین اسلام
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم
ورزش - گردش - موسیقی - مطالعه
سامسونگ
پژو پارس

تصاویر اخیر

باران که گذشت دلم پرواز می‌ خواهد…
دلم با تو پریدن در هوای باز می‌ خواهد
دلم آواز می ‌خواهد…
دلم از تو سرودن با صدای سازمی ‌خواهد…
دلم بی‌ رنگ و بی‌ روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می‌ خواهد...!!!
بازنشر کرده است.
دلم پرواز میخواهد،

دلم با تو پریدن در هوای باز میخواهد
دلم آواز میخواهد،

دلم ازتو سرودن با صدای ساز میخواهد
دلم بی رنگ وبی روح است

دلم نقاشی یک قلب پر احساس میخواهد
بازنشر کرده است.
♥️لا حول ولا....دلم تو را میخواهد

♥️با هول ولا....دلم تو را میخواهد

♥️بانو اگر آب به دستت داری

♥️بگذار و بیا دلم تو را میخواهد
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‎‌‌‌‎‌
─┅═
بازنشر کرده است.
مدتهاست ...
دلم شروعی
تازه میخواهد ...
"تو" بیا ...

مرا دوباره آغاز کن ...
بازنشر کرده است.
محدودم کن
به دوست داشتنت!
دلم میخواهد جز تو
چیزی به چشمِ دل نیاید...

حمیدرضاعبدالهی
بازنشر کرده است.
باور کن!!
بی تو
کنار این همه
خاطره نشستن
دل " میخواهد...
بازنشر کرده است.
منم و تلخیِ دلدار ، ولی میخندم
منم و سینه ی بیمار ، ولی میخندم

منم و حسرتِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار ... ولی میخندم

منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار ، ولی میخندم

«نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست»
همه دنیا شده دیوار ، ولی میخندم ...

منم آن شاعرِ دلخون که فقط وقفِ تو شد
و ندید از تو جز آزار ... ولی میخندم

هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم

عشق من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار ، ولی میخندم

شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه ! ، انگار نه انگار ... ولی میخندم

این جنون نیست که با دست تو ای هستیِ من
پا نهادم به سرِ دار ، ولی میخندم
بازنشر کرده است.
به خاطــــــــــــــــــر....

به خاطر این که دوستت دارم دوستم داشته باش.

دوست دارم

من غم را در سکوت.

سکوت را در شب.

شب را به خاطره اندیشیدن بهتو دوست دارم.

من زندگی را در عشق .

عشق را در قلب.

و قلب را به خاطره اینکه آشیانه توست دوست دارم.

من اندوه را در اشک .

اشک را در چشم.

و چشم را به خاطره دیدن روی تو دوست دارم.

من عشق را در سکوت.

سکوت را در تنهایی.

تنهایی را به خاطره تبیدن قلب.

تپیدن قلب را برای تو دوست دارم.

...هنوزهم برای دوست داشتم کافی نیست...
به تو اندیشیدن
سڪوتم را
بدل به دوست داشتنی ترین
طولانی ترین
و پرخروش ترین سڪوت می ڪُند " تو " همیشه در منی
مثل قلبی ندیده
همان قلب ڪه به درد می آورد
همان زخم ڪه زندگی می بخشد ...
بازنشر کرده است.
به تـو فڪر می‌ڪنم
و تـو همیشه در عجیب‌ترین زمان
و غریب‌ترین مڪان‌ها
در قلب منی
چه احساسی زیبایی است
ڪه ناگهان
با فڪر زیباي تـو
غافلگیر شوم...
هر چقدر بیشتر می‌ڪَذرد
می‌فهمم برای این حجم از دلتنڪَی
برنامه‌ریزی نڪرده‌ بودم.
تسڪینی ڪنار نڪَذاشته‌ بودم.
حسابش را نمی‌ڪردم این‌قدر بیشتر از توقع‌ام، ظاهر شوم.
به ڪَمانم، آدم از تنها چیزی ڪه در خودش خبر ندارد همین است،
زورِ بازوی دوسـ♡ـت داشتنش ....!!


مریم_قهرمانلو
کوتاه تریـن و...
دردناک ترین داستـان عمـر مـن فقـط
چندکلمـه میشـود؛
او هست...
امـا بـا مـن نیسـت!!!
عاشقم…..
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به آهی ،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی……

گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را تنگ در آغوش بگيرم
روزگاری نفسم با نفسی گرم نبود
چشم معصوم من اینگونه که بی شرم نبود

دلم از لرزش چشمان یکی می لرزید
و به آواز خوش نی لبکی می لرزید

تا سحر مونس تنهایی من تارم بود
شاهد عاشقی ام دیده بیدارم بود

عشق رؤیایی ام آلوده به نیرنگ نبود
و دل ساده و بارانی ام از سنگ نبود

نرم و آهسته به دام هوسی افتادم
چشم را بستم و دنبال کسی افتادم

اولین خنده تو سخت نمک گیرم کرد
و سر زلف چلیپای تو زنجیرم کرد

در شگفتم که چه تدبیر به کارت کردی
که مرا شیفته چشم خمارت کردی؟

و چه برگی ز هنر های خودت رو کردی
که مرا سوختی و کشتی و جادو کردی؟

زلف تابیدی و انگار که تابم دادی
پلک بر هم زدی و جام شرابم دادی

چشمان سیاه تو صد بار به زنجیرم کرد
تا به خود آمدم انگار زمین گیرم کرد

تو به یک عشوه دلی سوخته را وا کردی
و در آن پاکترین خاطره را جا کردی
من از عشق نوشتم، تو مرا زمزمه کردی
من از بوسه نوشتم، تو مرا وسوسه کردی
من از مهر شب و وصل و خیال تو نوشتم
شنیدی و تو خندیدی و رفتی و مرا مضحکه کردی
تو احساس مرا دیدی و در قالب یک طنز
بخندیدی و احساس مرا مسخره کردی
نرنجم ز تو ای عشق... تو خوش باش
نویسم به دریا، به ساحل که مرا تجربه کردی
نرنجم، ، نه نفرین، نه توهین
تو خوش باش و ز خوش بودن تو من تفال زده بر حافظ دل مست
بدیدم، بدانم، بخواندم که هرگز نتوانی، فراموش نمودن
همه احساس و غم دل که به دل مغلطه کردی.